- مطموع
- طمع شده، مورد آز و طمع، آزمند
معنی مطموع - جستجوی لغت در جدول جو
- مطموع
- آز انگیز آرزو طمع شده مورد طمع و آرزو: مامول و مطموع از اهل افاده و استفاده آنکه
- مطموع ((مَ))
- طمع شده، مورد طمع و آرزو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گردایش، هم فزون
گوارا، دلنشین، دلپذیر
چاپ شده، چیزی که باب طبع انسان باشد
سازگار، فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند، فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطواع، عبید، منقاد
ویژگی پایه ای که در آن فع از فاعلاتن مانده است، ناپدید شده، گم شده، دور شده، نابینا
گرد آورنده از هر جای، فراهم آمده، همه و همگی و تمام، جمیع، جملگی، جمله
شنوده نیوشیده نیوشه شنیده شده شنیده
خوش آینده و مرغوب طبع، دلچسب، خوشگل
فرمانبردار رام سازگار فرمانبردار مطیع، موافق سازگار جمع مطاوعین، (لغت) تابع: لوتسوی... و این از باب تفعل است مطاوع سوی
تباهیده، نابود گم، ناپدید: در سرواد، دور شده محو شده تباه شده، ناپدید شده گم گشته، دور شده، طمس آنست که ازین فاع لاتن بعد از اسقاط هر دو سبب عین نیز ساقط شود فابماند فع بجای آن بنهی و فع چون از این فاع لاتن خیزد آن را مطموس خوانند یعنی ناپدید کرده از بهر آنکه بدین زحاف ازین جزو بیش از اثری نمی ماند
((مَ))
فرهنگ فارسی معین
محو شده، تباه شده، ناپدید شده، گم گشته، دور شده، در علم عروض طمس آن است که از این «فاع لاتن» بعد از اسقاط هر دو سبب عین نیز ساقط شود «فا» بماند، «فع» به جای آن به نهی و «فع» چون از این «فاع لاتن» خیزد آن را
شنیده، شنیده شده
حاصل اضافه شدن چند چیز به هم، جمع، کل، گردآمده، گردآورده شده، مجموعه، کنایه از آسوده، راحت، خاطر جمع، همگی، کلاً، جمعاً
Palatable
saboroso
schmackhaft
smaczny
вкусный
смачний
smakelijk
sabroso
savoureux
gustoso
स्वादिष्ट
lezzetli