- مطمح
- نگر گاه دید گاه جای نظر افکندن نظر گاه محل نظر، نظرگاه بلند منظور دور و خطیر: ... و بمدت و مجاهدت در تقوی و دیانت منزلتی یافت که مطمح هیچ همت بدان نتواند رسید، جمع مطامح
معنی مطمح - جستجوی لغت در جدول جو
- مطمح ((مَ مَ))
- منظر، جای تماشا
- مطمح
- جای نظر انداختن، نظرگاه، جایی یا چیزی که زیر نظر قرار داده شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیزی که به آن طمع کنند، آنچه مورد طمع و رغبت واقع شود، مورد حرص و آز
طرح شده، موردبحث قرار گرفته، محل طرح کردن، محل انداختن، جای افکندن
فرود آورنده، سر برگرداننده
جای و مقام و محل، جای نهادن چیزی و جای طرح، جایگاه، قرارگاه خاصه، جائی که حیوانات در آن بسر برند جای افکندن
جمع مطمح
چیزی که به آن طمع کنند
آن که دیگری را به طمع می افکند، آزمند گرداننده، دارای طمع
برون شدن بی پروانه شوی، بلند نگری، چشم چرانی: زن، جست و جو در دور دست، خود بینی منی
نگر گاه