چیزی که در آن طمع کنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جای طمع داشتن چیزی. (غیاث) (آنندراج) : جاه او بسبب این احتساب و مبالغت در این باب زیادت گشت و مطمح رجال و مطمع آمال شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 399) ، طمع فی غیر مطمع، یعنی آرزوی چیزی کرد که حصول آن دیر و مشکل است. ج، مطامع. (ناظم الاطباء) ، پرنده ای که در میان شبکه قرار دهند تا پرندگان دیگر را به وسیلۀ او شکار کنند. (از اقرب الموارد)