جدول جو
جدول جو

معنی مطرات - جستجوی لغت در جدول جو

مطرات
(مَ طَ)
جمع واژۀ مطر که به معنی باران است. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مطران
تصویر مطران
در آیین مسیحی، رئیس کاهنان، بزرگ ترسایان، پیشوای روحانی نصاری، بالاتر از اسقف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفطرات
تصویر مفطرات
چیزهایی که روزه را باطل کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبرات
تصویر مبرات
مبرت ها، کارهای نیک، جمع واژۀ مبرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطرات
تصویر قطرات
قطره ها، چکه ها، چک ها، دانه های باران، جمع واژۀ قطره
فرهنگ فارسی عمید
(مَ ضَرْ را)
جمع واژۀ مضرت. زیان ها و ضررها: و این دو صفت هوا و غضب به ضرورت به نفس درمی بایست تا به صفت هوا جذب منافع خویش کند و به صفت غضب دفع مضرات، تا در عالم کون و فساد وجود او باقی ماند و پرورش یابد. (مرصادالعباد چ شمس العرفاء ص 101)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
سرخاره. (یادداشت مؤلف). رجوع مدراه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دِرْ را)
جمع واژۀ مدرّ یا مدر. رجوع به مدر شود
لغت نامه دهخدا
(مَ سَرْ را)
جمع واژۀ مسرّه و مسرّت. رجوع به مسرت و مسره شود
لغت نامه دهخدا
(مَ بَرْ را)
جمع واژۀ ’مبره’. خیرات و اعمال خیر و دهشته. (ناظم الاطباء). نیکیها. اعمال خیر. کارهای نیک: ابن الجراح او را بفریفت و بطریق مهادات و ملاطفت و انواع مبرات بدست آورد و او را بکشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 310). ابواب خیرات و مبرات بر عامۀ خلایق گشاده. (المعجم چ دانشگاه ص 13). پادشاه زاده هولاکو که هر یک را برقدر و منزلت با مبرات و صلاحت باز می گردانید. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(مُ فِرر)
الایام المفرات، روزهایی که اخبار را آشکار می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُطِ)
ابل معطرات، شتران روشن موی و نیکو و فربه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ معطره. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و رجوع به معطره شود
لغت نامه دهخدا
(مُ طَهَْ هَِ)
ج مطهر. چیزهائی که بر حکم فقه اسلامی وسیلۀ تطهیر اشیاء متنجس هستند. در توضیح المسائل آرد: یازده چیز نجاست را پاک می کند و آنها را مطهرات گویند. اول آب. دوم زمین. سوم آفتاب. چهارم استحاله. پنجم کم شدن دوسوم آب انگور. ششم انتقال. هفتم اسلام. هشتم تبعیت. نهم برطرف شدن عین نجاست. دهم استبراء حیوان نجاست خوار. یازدهم غائب شدن مسلمان. (توضیح المسائل ص 29)
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
جمع واژۀ قطره. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قطره شود
لغت نامه دهخدا
(مُ عَطْ طَ)
چیزهای خوشبو و دارای بوی خوش. (ناظم الاطباء). و رجوع به معطره شود
لغت نامه دهخدا
(مُ هَُ / هََ)
جمع واژۀ مهره. (اقرب الموارد). رجوع به مهره شود
لغت نامه دهخدا
(مُ مِ)
جمع واژۀ مطمره. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ طَمْمِ)
مطمرات الامور، کارهای هلاک کننده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). جمع واژۀ مطمّره و مهلکات. (ناظم الاطباء). رجوع به مطمره شود
لغت نامه دهخدا
(عَ طِ)
جمع واژۀ عطره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عطره شود
لغت نامه دهخدا
(قُ طُ)
جمع واژۀ قطار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قطار شود
لغت نامه دهخدا
(خَ طَ)
آفتها. خطرها. (یادداشت بخط مؤلف) ، جمع واژۀ خطره. رجوع به خطره در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ طَرْ را)
غسله مطراه، دست شستی پرورده در خوشبویها. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مطرا و ’عود مطرا’ ذیل مطرا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خطرات
تصویر خطرات
آفتها، خطرها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مفطره، روزه بران جمع مفطره (مفطر) یا مفطرات صوم (روزه)، آنچه روزه را باطل میکند که عبارتست از: خوردن آشامیدن جماع اخراج منی کذب بر خدا و رسول فرو بردن گرد و غبار غلیظ سر زیر آب بردن و جز آنها
فرهنگ لغت هوشیار
چیزهائیکه بر حکم فقه اسلامی وسیله تطهیر اشیا متنجس هستند، آب و خاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضرات
تصویر مضرات
زیانها، ضررها
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی اوستایی و پهلوی میترو پان مهر بان خاقانی دراین سروده: دبیرستان کنم در هیکل روم کنم آیین مطران را مطرا بر آن است که در نیایشگاه روم آیین مهر را زنده گرداند یا به آیین مهر زندگی دوباره بخشاید. یکی از درجات روحانیت کلیسای رومی: دبیرستان نهم (کنم) در هیکل روم کنم آیین مطران را مطرا. (خاقانی)، جمع مطارنه مطارین. توضیح دزی در ذیل قوامیس مطران را به آرشوک ترجمه کرده و برخی آنرا درجه ای بین بطریرک و آرشوک دانسته اند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسره، شادی ها خرمی ها دوشش ها جمع مسرت شادیها سرورها: زمام تصرفی در مصالح و مفاسد و مسرات و مساآت در دست اختیار ایشان بدان جهت نهادند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبرات
تصویر مبرات
خوبیها، نیکویی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطرات
تصویر قطرات
جمع قطره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطهرات
تصویر مطهرات
جمع مطهره، چیزهایی که نجاسات راپاک کنند مانند، آب، آتش، خاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مضرات
تصویر مضرات
((مَ ضَ رّ))
جمع مضرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطران
تصویر مطران
((مَ))
پیشوای روحانی ترسایان، جمع مطاربه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبرات
تصویر مبرات
((مَ بَ رّ))
جمع مبره، خیرات و اعمال خیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطرات
تصویر قطرات
((قَ طَ))
جمع قطره
فرهنگ فارسی معین