جدول جو
جدول جو

معنی مطحیه - جستجوی لغت در جدول جو

مطحیه(مُ طَحْ حیَ)
بقله مطحیه، ترۀ روئیده بر زمین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). مطحّی. گیاهی که میروید و می پوشاند روی زمین را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مطحیه(مَ حی یَ)
مظله مطحیه، سایبان بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مطیه
تصویر مطیه
هر چهارپایی که بر آن سوار شوند
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
نیک گسترده از سایه و درخت و جز آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَحْ حی)
مطحّیه. گیاهی که بپوشاند زمین را. (ناظم الاطباء). و رجوع به مطحیه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ طی یَ)
بارگی، یذکر و یؤنث. ج، مطایا، مطی، امطاء. (منتهی الارب). سواری و مرکب. (غیاث) (آنندراج). اشتر که نشست را شاید. ج، مطایا. (مهذب الاسماء). شتر سواری و هر ستور سواری که در سیر کوشش کند و بشتابد خواه ماده باشد و یا نر. ج، مطایا و مطی. ج ج، امطاء و نیز مطی بر واحد اطلاق می گردد. بارگی. ستور. ج، مطایا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
رکبت مطیه من قبل زید
علاها فی السنین الذاهبات.
(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192).
بر مطیۀ شوق سوار شدم و زمام صبر از دست رفته اینجا تاختم. (مرزبان نامه چ سال 1317 ص 229)
لغت نامه دهخدا
(طَ یَ)
طحیه من السحاب، ابر پاره. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ یَ)
سماء مصحیه، آسمان گشادۀ بی ابر. (منتهی الارب) (از آنندراج) (اقرب الموارد) (از حریری)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَ نَ)
نانواخانه و آسیاب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ حَ نَ)
آسیاب، دوری و بشقاب خرد و کوچک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ حُوْوَ)
مظله مطحوه، سایبان بزرگ. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ لی یَ)
مطلی. رجوع به مطلی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ وی یَ)
تأنیث مطوی. ج، مطویات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از ناظم الاطباء). بئر مطویه، چاه بناشده و نوردیده شده از سنگ. (ناظم الاطباء). و رجوع به طویت و دو مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(فَ حی یَ)
افطحیه. معتقدین به امامت عبدالله بن امام جعفرصادق (ع) ملقب به افطح الرأس یا افطح الرجلین. (از خاندان نوبختی ص 260) ، فطحیۀ خالص فرقه ای از فطحیه که امامت دو برادر را در صورتی که اکبر آنها پسری نداشته باشد جایز میشمردند و بهمین نظر بعد از امام یازدهم جعفر بن علی برادر آن حضرت را امام می پنداشتند. (از خاندان نوبختی عباس اقبال ص 261)
لغت نامه دهخدا
(مِ طَحْ حَ)
دنبالۀ سم گوسپند یا چیزکی برآمده گرد پای گوسفند که بدان خراشد زمین را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملحیه
تصویر ملحیه
نمکینه دوغی باشد که بر آن نمک و زیره و گشنیز کوفته ریخته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
مطیه در فارسی: چارپا سواری حیوان سواری چون اسب و استر و اشتر: من بنده از فلان ناحیت میایم آواز نوبت جهانداری و آوازه مکارم و معالی توشنیدم بر مطیه شوق سوار شدم و زمام صبر از دست رفته اینجا تاختم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطلیه
تصویر مطلیه
چکش خورده کوفته: آهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطویه
تصویر مطویه
مونث مطوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطحنه
تصویر مطحنه
آسیا، جمع مطاحن
فرهنگ لغت هوشیار
ژاژ سخنانی دور از پذیرش خرد چون سخن با یزید بستامی: انی انا الله به درستی که من خدایم و حلاج پی زاوی انا الله من خدایم و جنید: لیس فی جبتی سواء الله زیر جامه ام جز خدا نیست مونث شطحی کلمات شطحیه جمع شطحیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطحنه
تصویر مطحنه
((مِ حَ نَ یا نِ))
آسیا، جمع مطاحن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطیه
تصویر مطیه
((مَ یِّ))
حیوان سواری چون اسب و استر و اشتر
فرهنگ فارسی معین