علی بن محمد شاهرودی، ملقب به شیخ علاءالدین متولد به سال 803 هجری قمری در مضافات بسطام خراسان و متوفی به سال 875 هجری قمری در استانبول. او راست: حاشیه بر تنقیح الاصول تفتازانی و شرح ارشادالهادی تفتازانی که در 823 تألیف کرده است. و نیز شرح برخی از ابیات مثنوی مولوی به فارسی و کتاب الحدود و الاحکام و حاشیه بر شرح مفتاح سیدشریف و حاشیه بر شرح مفتاح سعدالدین. شرحی مفصل بر وقایۀ صدرالشریعه و حاشیه ای بر صدرالشریعه و شرحی بر هدایۀ مرغینانی. وصول الی علم الاصول. (از کشف الظنون). تفسیر ملتقی البحرین که به سال 863 هجری قمری به امر سلطان محمدخان فاتح نوشته و نیز شرحی ناقص بر اصول علی بن محمد بزدوی. همچنین از اوست: تحفهالسلاطین (به فارسی) ، تحفۀ علائیه و انوارالاصداق، حدائق الایمان لأهل الیقین، حدودالاحکام، حاشیه بر مطول، شرح الرمز و الامثال اللاهوتیه. رجوع به قاموس الاعلام ترکی و کشف الظنون شود
علی بن محمد شاهرودی، ملقب به شیخ علاءالدین متولد به سال 803 هجری قمری در مضافات بسطام خراسان و متوفی به سال 875 هجری قمری در استانبول. او راست: حاشیه بر تنقیح الاصول تفتازانی و شرح ارشادالهادی تفتازانی که در 823 تألیف کرده است. و نیز شرح برخی از ابیات مثنوی مولوی به فارسی و کتاب الحدود و الاحکام و حاشیه بر شرح مفتاح سیدشریف و حاشیه بر شرح مفتاح سعدالدین. شرحی مفصل بر وقایۀ صدرالشریعه و حاشیه ای بر صدرالشریعه و شرحی بر هدایۀ مرغینانی. وصول الی علم الاصول. (از کشف الظنون). تفسیر ملتقی البحرین که به سال 863 هجری قمری به امر سلطان محمدخان فاتح نوشته و نیز شرحی ناقص بر اصول علی بن محمد بزدوی. همچنین از اوست: تحفهالسلاطین (به فارسی) ، تحفۀ علائیه و انوارالاصداق، حدائق الایمان لأهل الیقین، حدودالاحکام، حاشیه بر مطول، شرح الرمز و الامثال اللاهوتیه. رجوع به قاموس الاعلام ترکی و کشف الظنون شود
رمنده و نفرت کننده. (غیاث) (آنندراج). نفرت دارنده و کراهت دارنده و گریزان و بیزار. (ناظم الاطباء). رجوع به تنفر شود. - متنفر شدن، گریزان شدن. رمیدن: چند روزپیش او مقیم بود بعد از آن به خیالی از پیش او متنفرشد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 391). من آزموده ام این رنج و دیده ام سختی ز ریسمان متنفر شود گزیدۀ مار. سعدی. قوت شاعرۀ من سحر از فرط ملال متنفر شده از بنده گریزان میرفت. حافظ. - متنفر گردیدن، متنفر شدن: وحشیان صحرا که با جنس انس انس داشتند از ایشان متنفر گشتند. (لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 18). نه چندانکه مردم از او متنفر گردند. (سعدی، مجالس ص 26)
رمنده و نفرت کننده. (غیاث) (آنندراج). نفرت دارنده و کراهت دارنده و گریزان و بیزار. (ناظم الاطباء). رجوع به تنفر شود. - متنفر شدن، گریزان شدن. رمیدن: چند روزپیش او مقیم بود بعد از آن به خیالی از پیش او متنفرشد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 391). من آزموده ام این رنج و دیده ام سختی ز ریسمان متنفر شود گزیدۀ مار. سعدی. قوت شاعرۀ من سحر از فرط ملال متنفر شده از بنده گریزان میرفت. حافظ. - متنفر گردیدن، متنفر شدن: وحشیان صحرا که با جنس انس انس داشتند از ایشان متنفر گشتند. (لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 18). نه چندانکه مردم از او متنفر گردند. (سعدی، مجالس ص 26)
نعت فاعلی از اسحنفار. رجوع به اسحنفار شود، شهر فراخ و واسع. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرد دانا و پرگوی. (منتهی الارب). رجل حاذق. (اقرب الموارد) ، راه راست و مستقیم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
نعت فاعلی از اسحنفار. رجوع به اسحنفار شود، شهر فراخ و واسع. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرد دانا و پرگوی. (منتهی الارب). رجل حاذق. (اقرب الموارد) ، راه راست و مستقیم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
آنجا که آب بیشتر بود در دریا. (مهذب الاسماء). میانۀ دریا و جای ژرف از آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). وسط دریا. (از اقرب الموارد). المثعنجر الماء، وسط دریا و آبی که در دریا شبیه آن نباشد. (از محیطالمحیط) ، کنار دریا و منه قول ابن عباس و قد ذکر علیاً: علمی الی علمه کالقراره فی المثعنجر، یعنی علم من در مقام مقایسه با علم علی مانند برکۀ خردی است که در کنار دریا نهاده باشد. (از محیطالمحیط)
آنجا که آب بیشتر بود در دریا. (مهذب الاسماء). میانۀ دریا و جای ژرف از آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). وسط دریا. (از اقرب الموارد). المثعنجر الماء، وسط دریا و آبی که در دریا شبیه آن نباشد. (از محیطالمحیط) ، کنار دریا و منه قول ابن عباس و قد ذکر علیاً: علمی الی علمه کالقراره فی المثعنجر، یعنی علم من در مقام مقایسه با علم علی مانند برکۀ خردی است که در کنار دریا نهاده باشد. (از محیطالمحیط)