معنی مزعفر - فرهنگ فارسی عمید
معنی مزعفر
مزعفر
زعفرانی، زرد رنگ، طعامی که آن را با زعفران خوش بو و رنگین کرده باشند، خوراکی که در آن زعفران ریخته باشند
تصویر مزعفر
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مزعفر
مزعفر
مزعفر
کرکمی (کرکم زعفران) کرکمین خوراکی (پلو یا چلو) که با زعفران خوشبو و رنگین شده باشد، زعفرانی زرد رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
مزعفر
مزعفر
زرد، به رنگ زعفران، غذایی که با زعفران خوشبو و رنگین کرده باشند
فرهنگ فارسی معین
مزعفر
مزعفر
پالوده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (نشوء اللغه ص 91) ، شیر سرخ که اسدالورد باشد. (منتهی الارب). اسد الورد. (اقرب الموارد). شیر سرخ که رنگ آن مابین کمیت و اشقر بود. (ناظم الاطباء). شیر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
متعفر
متعفر
خا’آلوده. (آنندراج). در خا’آلوده و در خاک غلطیده و گردآلود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعفرشود
لغت نامه دهخدا
مزعفری
مزعفری
منسوب به مزعفر. زعفرانی. زرد: حصیری آن روز در جبه ای بود زرد و مزعفری. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 168). خم چو پری گرفته ای یافته صرع و کرده کف خط معزمان شده برگ زر از مزعفری. خاقانی (دیوان ص 430)
لغت نامه دهخدا
منعفر
منعفر
خاک آلوده. (آنندراج) (از منتهی الارب). به خاک آلوده شده و در خاک غلتیده شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انعفار شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.