جدول جو
جدول جو

معنی مصطفا - جستجوی لغت در جدول جو

مصطفا(مُ طَ)
صورتی از کلمه مصطفی. رجوع به مصطفی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصفا
تصویر مصفا
(پسرانه)
زیبا و با صفا، پاکیزه، پاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مصطفی
تصویر مصطفی
(پسرانه)
برگزیده، لقب پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مصطفی
تصویر مصطفی
برگزیده، انتخاب شده، منتخب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصطفا
تصویر اصطفا
گزین کردن، برگزیدن، کسی را برگزیدن و مورد محبت قرار دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصفا
تصویر مصفا
تصفیه شده، صاف شده، خالص، بی غش
فرهنگ فارسی عمید
(مُ طَف ف)
صف بسته ایستنده. (از منتهی الارب) (آنندراج). صف بسته. صف زده. (ناظم الاطباء). رده برکشیده، به نظم مرتب شده و فراهم شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
جای تابستانی. (منتهی الارب مادۀ ص ی ف) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). محلی که در تابستان برای سکونت گزینند. ییلاق. سردسیر. سردشن. (یادداشت لغت نامه)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَ فِ)
درخت جنبنده از باد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جنبنده و مرتعش. (ناظم الاطباء) ، تارهای عود جنبنده از زخمه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دریای خروشان. موّاج. (از اقرب الموارد) ، قوم مضطرب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَ فا)
ابن عبدالله بن عبیدالله القسطنطینی، معروف به حاجی خلیفه و کاتب چلبی. صاحب کشف الظنون (متوفا به سال 1068 هجری قمری). رجوع به کاتب چلبی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ طَ فا)
برگزیده. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (دهار). برگزیده شده. (غیاث) (آنندراج). گزین کرده شده. گزیده. گزین. مختار. اختیارشده. انتخاب شده. (یادداشت مؤلف) ، صاف کرده شده. مصفا. (از غیاث) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ / مَ طَ)
مصطکاء. مصطکی. (ناظم الاطباء). جوالیقی گوید به گفتۀ ابن انباری کلمه ممدود (یعنی مصطکاء) و دخیل است و آن علک رومی است. (المعرب ص 320). رجوع به مصطکی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ طَ)
منسوب به مصطفا (مصطفی). رجوع به مصطفی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مصفا
تصویر مصفا
تصفیه شده، روشن، بی آلودگی، پاکیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصطفی
تصویر مصطفی
برگزیده، گزین کرده شده، یکی از القاب حضرت رسول (ص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصطفی
تصویر مصطفی
((مُ طَ فا))
برگزیده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصطفا
تصویر اصطفا
((اِ طِ))
برگزیدن
فرهنگ فارسی معین
برگزیده، منتخب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
باصفا، پاک، خرم، دلگشا، نزه
متضاد: دلگیر، بی آمیغ، خالص، ناب، زلال
متضاد: ناخالص، آلوده
فرهنگ واژه مترادف متضاد