جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اصطفا

اصطفا

اصطفا
گزین کردن، برگزیدن، کسی را برگزیدن و مورد محبت قرار دادن
اصطفا
فرهنگ فارسی عمید

اصطفی

اصطفی
مااصطفی بن یعقوب نصرانی. صاحب بیت مال خاص الراضی بالله خلیفۀ عباسی از قبل مونس خادم بود و بسال 324 هجری قمری در ماه محرم درگذشت. رجوع به کتاب اخبارالراضی تألیف صولی ص 71 و 146 شود
لغت نامه دهخدا

اصطفی

اصطفی
بلغت یونانی صمغی است که مانند عود بسوزد. بعربی میعۀ سائله گویند و به عسل لُبن اشتهار دارد. (برهان) (مخزن الادویه) (آنندراج) (تحفۀ حکیم مؤمن). مأخوذ از یونانی، میعۀ سائله. (ناظم الاطباء) (فهرست مخزن الادویه). و رجوع به میعۀ سائله شود
لغت نامه دهخدا

اصطفن

اصطفن
اسکندرانی. از اطبایی بود که آنان رااسکندرانیان میخواندند و ایشان کتب شانزده گانه جالینوس را گرد آوردند و تفسیر کردند. عده آنان هفت تن بدینسان بود: اصطفن. جاسیوس. ثاودوسیوس. کیلاوس. انقلاوس. فلاذیوس و یحیی نحوی. و آنان مسیحی بودند. (از عیون الانباء ج 1 ص 103). و رجوع به همان صفحه و صفحات بعد شود. و قفطی ذیل ’سخن درباره قاطیغوریاس و کسانی که آنرا نقل و شرح کرده اند’ آرد: حنین بن اسحاق آنرا از رومی بعربی نقل کرد و گروهی از مردم یونان و عرب آنرا شرح و تفسیر کردند، از آنجمله اند فرفوریوس یونانی و اصطفن اسکندرانی. (تاریخ الحکما ص 35). و ابن الندیم تفسیر مزبور و تفسیر باری ارمینیاس ارسطو را به وی نسبت داده است. و رجوع به همان صفحه س 19 و ص 71 و 356 همان کتاب و فهرست ابن الندیم شود. فلوگل نام وی را اصطفانوس آورده است
لغت نامه دهخدا

اصطفن

اصطفن
ابن باسیل یا بسیل. نام یکی از ناقلان و مترجمان از زبانهای دیگر به زبان عرب. (فهرست ابن الندیم). ابن البیطار در مفردات از وی روایت دارد، ازجمله در کلمه ججیدیون. وی کتاب الادویه المستعمله تألیف اوریباسیوس را نقل کرده است و از کتب جالینوس کتاب حرکات الصدر و الرئه و نیز کتاب علل النفس و کتاب حرکهالعضل و کتاب الحاجه الی النفس (نصف آن را) و کتاب الامتلاء و کتاب المره السوداء و کتاب الفصد و کتاب عددالمقاییس را بعربی نقل و ترجمه کرده است. و رجوع به ص 171 همان کتاب و عیون الانباء ابن ابی اصیبعه صص 189- 204 پ 46- 47، و اصطفان، و سبک شناسی ج 1 ص 135 شود، و گویند: وی در اسطمۀ قوم خویش است، یعنی در وسط ایشان و از اشراف و برگزیدگان آنانست. و صاحب اللسان (13:18) عبارت شمر را که گفته است صاد و طا در کلمه عرب با هم گرد نیاید چنین نقل کرده است: صاد و طا در صراط و اصطبل و اصطمه آمده است و اصل همه آنها سین است. (از حاشیۀ المعرب ص 44). و رجوع به اصطمه شود
حرانی. طبیبی در فن خود نام آور بود. ابن بختیشوع نام وی را در تاریخ خود آورده و تنها بهمین قناعت کرده که گفته است وی پزشکی بود. (از تاریخ الحکماء قفطی ص 56). و رجوع به عیون الانباء ص 103 شود
در صنعت کیمیا بحث کرده و گویند به عمل اکسیر تام دست یافته است. (از فهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا