- مصدوم
- آسیب دیده، آسیب دیده، زخمی
معنی مصدوم - جستجوی لغت در جدول جو
- مصدوم
- صدمه دیده، کوفته شده، آسیب دیده
- مصدوم
- کوفته شده
- مصدوم ((مَ))
- صدمه دیده، آسیب رسیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث مصدوم
مصدیق کرده شده، راست گفته شده
کسی که مبتلا به درد سینه باشد
نیست شده، نیست و نابود، گم شده
کسی که به او خدمت می کنند، سرور، آقا
از مادوم تازی نانخورش
خدمت کرده شده، سرور، آقا
راست در آمده راست گفته شده، موافق وعده بجاآورده شده
درد مند سر درد سر گرفته
دردمند سینه آنکه گرفتار سینه درد است
نیست و نابود و چیزی که موجود نباشد
ویران شده و خراب شده
نیست شده، نیست و نابود
ویران، خراب
آسیب دیدگان
جمع مصدوم، آسیب دیدگان جمع مصدوم در حالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : بلافاصله واحدهای تیپ قزوین بنقاط زلزله دیده عزیمت کردند و عملیات نجات مصدومین و بیرون آوردن اجسام را بکمک شیرو خورشید سرخ انجام دادند
آسیب دیدن صدمه دیدن آسیب یافتن: در این زد و خورد پنج تن مصدوم شدند