دردمند سینه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سینه گرفته. (مهذب الاسماء). آنکه بیماری سینه دارد. مبتلا به درد سینه. مسلول. - نفثهالمصدور، خلط کسی که به عارضۀ صدر مبتلاست. (یادداشت مؤلف)
دردمند سینه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سینه گرفته. (مهذب الاسماء). آنکه بیماری سینه دارد. مبتلا به درد سینه. مسلول. - نفثهالمصدور، خلط کسی که به عارضۀ صدر مبتلاست. (یادداشت مؤلف)
کوفته. (ناظم الاطباء). کوفته شده، صدمه دیده. صدمه خورده. زخم خورده. ضرب دیده. ضربت دیده. آزرده. آسیب دیده از برخورد چیزی با او یا او با چیزی. - مصدوم شدن، آسیب و ضربت دیدن از برخورد چیزی. - مصدوم کردن، آسیب و ضربت وارد ساختن با چیزی بر کسی
کوفته. (ناظم الاطباء). کوفته شده، صدمه دیده. صدمه خورده. زخم خورده. ضرب دیده. ضربت دیده. آزرده. آسیب دیده از برخورد چیزی با او یا او با چیزی. - مصدوم شدن، آسیب و ضربت دیدن از برخورد چیزی. - مصدوم کردن، آسیب و ضربت وارد ساختن با چیزی بر کسی
مارگزیده و نیش خوردۀ عقرب. (منتهی الارب) (آنندراج). مارگزیده و کژدم گزیده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). که گزیده شده باشد. لدیغ. ملسوع. سلیم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اصبع ملدوغ بر در دفع شر در تعدی و هلاک تن نگر. مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 415)
مارگزیده و نیش خوردۀ عقرب. (منتهی الارب) (آنندراج). مارگزیده و کژدم گزیده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). که گزیده شده باشد. لدیغ. ملسوع. سلیم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اصبع ملدوغ بر در دفع شر در تعدی و هلاک تن نگر. مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 415)
شتر که بر صدغ وی داغ و نشان نهاده باشند. (منتهی الارب) (از آنندراج) : بعیر مصدغ، شتری که مابین چشم و گوش وی را داغ کرده باشند. (ناظم الاطباء). مصدوغ. (منتهی الارب)
شتر که بر صدغ وی داغ و نشان نهاده باشند. (منتهی الارب) (از آنندراج) : بعیر مصدغ، شتری که مابین چشم و گوش وی را داغ کرده باشند. (ناظم الاطباء). مصدوغ. (منتهی الارب)