- مصحح
- صحیح شده، درست شده
معنی مصحح - جستجوی لغت در جدول جو
- مصحح
- تصحیح کننده، کسی که غلط های کتاب یا نوشته ای را بگیرد و آن را بی غلط کند
- مصحح
- تصحیح و اصلاحی کننده
- مصحح ((مُ صَ حُِ))
- تصحیح کننده، کسی که غلط های نوشته یا کتابی را تصحیح کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث مصحح مونث مصحح
تصریح شده، روشن و آشکار شده
اصلاح کننده، به صلاح آورنده، نیکو کننده، آشتی دهنده، شایسته، نیکوکار
بصلاح و نیکویی آورنده
زمین بی گیاه برهوت، خرمنگاه
آشکار کرده، آشکار: اما اشتراط نیت در تیمم در نزد ابوحنیفه باین دلیل است که قصد داخل در ماهیت تیمم میباشد زیرا در کلمه فتیمموا و جوب قصد و نیت مصرح است
مجموعه اوراقی که در یک جلد جای دهند، مجلد، کتاب و نیز بمعنی قرآن هم آمده
کاسه بزرگ جام غار جی بامداد کردن زمان بامداد
((مُ صَ حَّ))
فرهنگ فارسی معین
کلمه ای که خطا نوشته شده، کلمه ای که خطا خوانده شده، کلمه ای که به واسطه کاستن یا افزودن نقطه های حروف تغییر یافته مانند، باد، یاد، روز، زور
نامه ها و اوراقی که آن ها را در یک جلد جمع کرده باشند، کتاب، قرآن مجید
تصحیف، خطا کردن در نوشتن، تغییر دادن کلمه با کم یا زیاد کردن نقطه های آن
Moralist
moralista
Moralist
moralista
моралист
мораліст
moraalist
moralista
moraliste
moralista
नैतिकतावादी
নৈতিকবাদী
moralistis
ahlakçı