راست و خالص کردن دوستی و اخوت را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : لایخرج عنه ملک مقرب و لا نبی مرسل و لا صفی لمصافاته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298). مصافات. رجوع به مصافات شود
راست و خالص کردن دوستی و اخوت را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : لایخرج عنه ملک مقرب و لا نبی مرسل و لا صفی لمصافاته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298). مصافات. رجوع به مصافات شود
مصافحه. مصافحت. دست یکدیگر را گرفتن از روی دوستی و صداقت و تکان دادن دست و روی هم را بوسیدن. (ناظم الاطباء). دست همدیگر را گرفتن به وقت ملاقات، و این قایم مقام معانقه است. (غیاث)
مصافحه. مصافحت. دست یکدیگر را گرفتن از روی دوستی و صداقت و تکان دادن دست و روی هم را بوسیدن. (ناظم الاطباء). دست همدیگر را گرفتن به وقت ملاقات، و این قایم مقام معانقه است. (غیاث)
خواندن بیت را و راست نکردن، بر روش بایست جاری نکردن سخن را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، در نیام کردن شمشیر را مقلوب. (منتهی الارب). شمشیر کژ در نیام کردن. (تاج المصادر بیهقی). شمشیر را مقلوباً در نیام کردن، و همچنین است در نیزه، یعنی آن را مقلوباً در جلد نهادن. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، کج کردن نیزه و مانندآن را برای زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، کج و مایل گردانیدن بنا را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، برگردانیدن شتر لبها را وقت آب خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). یقال: صابا البعیر مشافره
خواندن بیت را و راست نکردن، بر روش ِ بایست جاری نکردن سخن را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، در نیام کردن شمشیر را مقلوب. (منتهی الارب). شمشیر کژ در نیام کردن. (تاج المصادر بیهقی). شمشیر را مقلوباً در نیام کردن، و همچنین است در نیزه، یعنی آن را مقلوباً در جلد نهادن. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، کج کردن نیزه و مانندآن را برای زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، کج و مایل گردانیدن بنا را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، برگردانیدن شتر لبها را وقت آب خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). یقال: صابا البعیر مشافره
دست یکدیگر را گرفتن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). دست کسی را گرفتن. (ناظم الاطباء). دست یکدیگر را گرفتن در سلام. (تاج المصادر بیهقی). تصافح. دست به یکدیگر دادن. دست دادن. (یادداشت مؤلف). یکدیگر را دست گرفتن. (المصادر زوزنی). دست یکدیگر را گرفتن، و آن هنگام دیدار دوستان سنت است و باید که به هر دو دست بود و آنکه پاره ای از مردم بعد از نماز فجر یا بعد از نماز جمعه میکنند چیزی نیست و بدعت است و با زن جوان و امرد نیکوصورت مصافحه درست نباشد و به هرکه نظر کردن حرام است مساس کردن با او نیز حرام است بلکه حرمت مساس سخت تر از نظر باشد. مصافحۀ مرد با پیرزن که مشتهات نبود باکی نیست، همچنین است مصاحفۀ زن جوان با مردی پیر که از ف تنه شهوت ایمن بود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به مصافحت و مصافحه شود
دست یکدیگر را گرفتن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). دست کسی را گرفتن. (ناظم الاطباء). دست یکدیگر را گرفتن در سلام. (تاج المصادر بیهقی). تصافح. دست به یکدیگر دادن. دست دادن. (یادداشت مؤلف). یکدیگر را دست گرفتن. (المصادر زوزنی). دست یکدیگر را گرفتن، و آن هنگام دیدار دوستان سنت است و باید که به هر دو دست بود و آنکه پاره ای از مردم بعد از نماز فجر یا بعد از نماز جمعه میکنند چیزی نیست و بدعت است و با زن جوان و امرد نیکوصورت مصافحه درست نباشد و به هرکه نظر کردن حرام است مساس کردن با او نیز حرام است بلکه حرمت مساس سخت تر از نظر باشد. مصافحۀ مرد با پیرزن که مشتهات نبود باکی نیست، همچنین است مصاحفۀ زن جوان با مردی پیر که از ف تنه شهوت ایمن بود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به مصافحت و مصافحه شود
درد زه گرفتن ناقه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، از پهلو به پهلو گردیدن. (منتهی الارب). از این پهلو به آن پهلو گردیدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پوشیدن یکی از دو جامه روی دیگری. (ناظم الاطباء) ، میان دو جامه مطابقت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج)
درد زه گرفتن ناقه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، از پهلو به پهلو گردیدن. (منتهی الارب). از این پهلو به آن پهلو گردیدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پوشیدن یکی از دو جامه روی دیگری. (ناظم الاطباء) ، میان دو جامه مطابقت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج)
معرکه گاه. (آنندراج). میدان نبرد. میدان کارزار. میدان جنگ. آوردگاه. ناوردگاه: مخالفان تو را در مصافگاه اجل همیشه هست به شمشیر مرگ ضرب رقاب. امیرمعزی. آمد به مصافگاه اول دشمن شده کور بلکه احول. نظامی
معرکه گاه. (آنندراج). میدان نبرد. میدان کارزار. میدان جنگ. آوردگاه. ناوردگاه: مخالفان تو را در مصافگاه اجل همیشه هست به شمشیر مرگ ضرب رقاب. امیرمعزی. آمد به مصافگاه اول دشمن شده کور بلکه احول. نظامی
چیزی از جای برداشتن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : جافی السرج عن الفرس مجافاه، زین را از پشت اسب برداشت. (از اقرب الموارد) ، ضد وصال و مؤانست است. (از اقرب الموارد) ، دور داشتن و منه الحدیث انه یجافی عضدیه عن جنبیه للسجود، او برای سجده کردن بازوان خود را از دو پهلوی خود دور می کند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : جافی عضدیه، بازوان خود را از دو پهلوی خود دور کرد. (از اقرب الموارد)
چیزی از جای برداشتن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : جافی السرج عن الفرس مجافاه، زین را از پشت اسب برداشت. (از اقرب الموارد) ، ضد وصال و مؤانست است. (از اقرب الموارد) ، دور داشتن و منه الحدیث انه یجافی عضدیه عن جنبیه للسجود، او برای سجده کردن بازوان خود را از دو پهلوی خود دور می کند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : جافی عضدیه، بازوان خود را از دو پهلوی خود دور کرد. (از اقرب الموارد)
عافیت دادن. (المصادرزوزنی). نگاه داشتن خدای کسی را از رنج و بیماری و عافیت دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) : عافاه اﷲ من المکروه معافاهً و عفاءً و عافیهً، خدای او را از بیماریها و بلا دور داشت و دردهای او را از میان برد و هر بدی را از وی دفع کرد. و گویند عافیه اسم است از آن. (از اقرب الموارد) ، عافیت دادن خدای مردم را از اذیت تو و تو را از اذیت مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :عافاه اﷲ معافاه، خدای او را از مردم و مردم را از او در امان نگاهداشت. (از اقرب الموارد) ، بی پروا کردن خدای تو را از ایشان و ایشان را از تو. (از منتهی الارب) (ازآنندراج) (از ناظم الاطباء)
عافیت دادن. (المصادرزوزنی). نگاه داشتن خدای کسی را از رنج و بیماری و عافیت دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) : عافاه اﷲ من المکروه مُعافاهً و عِفَاءً وَ عافِیهً، خدای او را از بیماریها و بلا دور داشت و دردهای او را از میان برد و هر بدی را از وی دفع کرد. و گویند عافیه اسم است از آن. (از اقرب الموارد) ، عافیت دادن خدای مردم را از اذیت تو و تو را از اذیت مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :عافاه اﷲ معافاه، خدای او را از مردم و مردم را از او در امان نگاهداشت. (از اقرب الموارد) ، بی پروا کردن خدای تو را از ایشان و ایشان را از تو. (از منتهی الارب) (ازآنندراج) (از ناظم الاطباء)
منازعت کردن باکسی در سخن. (آنندراج). مناقشه و منازعه. (ناظم الاطباء). پیکار کردن با کسی در سخن. (تاج المصادر بیهقی). حافاه، منازعه کرد با وی در سخن. (منتهی الارب)
منازعت کردن باکسی در سخن. (آنندراج). مناقشه و منازعه. (ناظم الاطباء). پیکار کردن با کسی در سخن. (تاج المصادر بیهقی). حافاه، منازعه کرد با وی در سخن. (منتهی الارب)
یکدیگر را نیست کردن. (المصادر زوزنی). یکدیگر را نفی کردن. (تاج المصادر بیهقی). یکدیگر را راندن و دور کردن. یقال: هذا ینافی ذلک. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به منافات شود
یکدیگر را نیست کردن. (المصادر زوزنی). یکدیگر را نفی کردن. (تاج المصادر بیهقی). یکدیگر را راندن و دور کردن. یقال: هذا ینافی ذلک. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به منافات شود