جدول جو
جدول جو

معنی مصادر - جستجوی لغت در جدول جو

مصادر
مصدرها، بازگشتن گاه ها، جای بازگشتن ها، محل صدورها، جمع واژۀ مصدر
تصویری از مصادر
تصویر مصادر
فرهنگ فارسی عمید
مصادر
جمع مصدر، برونیگاه ها سر چشمه ها کنش ها خاستگاه ها جمع مصدر: جاهای بیرون آمدن چیزها، مصدرها. یا اسما مصادر. اسم مصدرها. یا مصادر امور. وزیران و رئیسان ادارات
فرهنگ لغت هوشیار
مصادر
((مَ دِ))
جمع مصدر
تصویری از مصادر
تصویر مصادر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصادره
تصویر مصادره
تاوان گیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مصادره
تصویر مصادره
مال کسی را به زور ضبط کردن، جریمه و تاوان گرفتن، بازگیری، بازخواست
فرهنگ فارسی عمید
مطالبه، تاوان گرفتن، بازگیری، تاوان جرم ستانیدن، مال کسی را بزور ضبط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تاوان گرفتن جریمه کردن، خون کسی را بمال او فروختن، مطالبه کردن مواخذه کردن، تاوان گیری اخذ جریمه: جمله شهر در فرمان تست مصادره و مطالبه شهر بخواست تو می باشد نه بنیک و نه ببد از تو باز خواستی نکرده ایم، مواخذه بازخواست باز گیری، عبارت از مبدا تصدیقی خاصی است که بینه الثبوت باشد بنفسه ومتعلم از معلم با شک وعناد و انکار میگیرد و وجه تسمیه آن به مصادره از آن جهت است که منشا صدور و اثبات مسایل است. یا مصادره به (بر) مطلوب. عبارت از قرار دادن مدعی است عین دلیل یعنی دلیل را مدعی قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصادره
تصویر مصادره
((مُ دِ رِ))
مال کسی را به زور ضبط کردن، جریمه کردن، تاوان گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصادف
تصویر مصادف
کسی یا چیزی که با دیگری رو به رو شود و برخورد کند، برخورد کننده، به هم رسیده، به هم برخورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصادم
تصویر مصادم
کسی یا چیزی که با دیگری به هم بخورد و صدمه وارد کند
فرهنگ فارسی عمید
آسیب رسان کوستار آنکه یا آنچه که با دیگری برخورد کند و صدمه زند، جمع مصادمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصادف
تصویر مصادف
برخورد کننده، روبرو شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصادف
تصویر مصادف
((مُ دِ))
برخورد کننده، روبرو شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصادر
تصویر تصادر
Confiscation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
конфискация
دیکشنری فارسی به روسی
বাজেয়াপ্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی