جدول جو
جدول جو

معنی مشیج - جستجوی لغت در جدول جو

مشیج
در آمیخته، یاخته گنی گنیاخته (سلول جنسی)
تصویری از مشیج
تصویر مشیج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشیجه
تصویر مشیجه
هاگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشیر
تصویر مشیر
(پسرانه)
آنکه در کارها با او مشورت می کنند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مشید
تصویر مشید
(پسرانه)
استوار، بلند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مشیت
تصویر مشیت
(پسرانه)
اراده، خواست، سرنوشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بشیج
تصویر بشیج
مساوی وبرابر ویکسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهیج
تصویر مهیج
هیجان آور، برانگیزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشیر
تصویر مشیر
اشاره کننده، مشورت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشیت
تصویر مشیت
خواستن، اراده و خواست خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشید
تصویر مشید
برافراشته، بلند، محکم، استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشیب
تصویر مشیب
پیر شدن، سفید شدن مو، پیری و سفیدی موی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشید
تصویر مشید
گچ کاری شده، آنچه با گچ یا آهک اندود شده، استوار و بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشیج
تصویر وشیج
درختی با شاخه های راست و محکم که از آن نیزه درست می کردند، لیمودارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزیج
تصویر مزیج
مزاج ها، اوضاع دستگاه گوارش، وضع معده ها و روده ها، کنایه از مجموعه کیفیت های جسمی و روحی، در طب قدیم هر کدام از کیفیت های چهارگانه در بدن انسان یا مواد خوراکی که عبارت است از مثلاً سرد، گرم، خشک و تر، کنایه از سرشت ها، طبیعت ها، کنایه از حالت ها، وضعیت ها، جمع واژۀ مزاج
فرهنگ فارسی عمید
در تازی مائج: کوهه دار کوهه زن (کوهه موج) موج زننده: ... و هر دو چون دوطود هایج و دو بحر مایج از جای برخاستند
فرهنگ لغت هوشیار
مزاج بنگرید به مزاج مزاج: آن چنانی ز عشق و طبع و مزیج که نسنجی بچشم عاقل هیچ. (حدیقه)
فرهنگ لغت هوشیار
مگس سبز رنگی که روی گوشت می نشیند و از آن تغذیه می کند. دزد راهزن، خل ابله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشیع
تصویر مشیع
کینه توز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشیط
تصویر مشیط
شانه شده
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی کهن: نشان دهنده نمارنده (نمار اشاره)، سگالشگر رایزن و در تازی نوین: سپهبد اشاره کننده، مشورت کننده: رای زننده: صاحب الرای والکمالات مبارک مشیر همایون وزیر. . ، جمع مشیرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشید
تصویر مشید
محکم و استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشیح
تصویر مشیح
دلیر، کوشا، رگمند (غیرتمند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشیت
تصویر مشیت
خواستن، اراده، خواست خداوند
فرهنگ لغت هوشیار
زالی سپیدی موی پیر شدن سفید موی گردیدن، پیری: شاید که مرد پیر بدین گه جوا شود گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب. (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهیج
تصویر مهیج
هیجان آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشیج
تصویر وشیج
پارسی تازی گشته وشیگ لیمو دارو درخت نیزه، خویشاوندی لیمودارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشیج
تصویر خشیج
((خَ))
عنصر، هیولی، ضد، مخالف، آخشیج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مایج
تصویر مایج
((یِ))
موج زننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشیر
تصویر مشیر
((مُ))
مشورت کننده، تدبیرکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشید
تصویر مشید
((مَ))
برافراشته، بلند، استوار، محکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشیت
تصویر مشیت
((مَ یَّ))
اراده و خواست خداوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشیب
تصویر مشیب
((مَ))
سپیدموی، پیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشنج
تصویر مشنج
((مِ شَ))
مشنگ، مگس سبز رنگی که روی گوشت می نشیند و از آن تغذیه می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهیج
تصویر مهیج
((مُ هَ یُِ))
هیجان آور، برانگیزنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مایج
تصویر مایج
موج زننده،
فرهنگ فارسی عمید