- مشیج
- در آمیخته، یاخته گنی گنیاخته (سلول جنسی)
معنی مشیج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مساوی وبرابر ویکسان
هیجان آور، برانگیزنده
اشاره کننده، مشورت کننده
خواستن، اراده و خواست خداوند
برافراشته، بلند، محکم، استوار
پیر شدن، سفید شدن مو، پیری و سفیدی موی
گچ کاری شده، آنچه با گچ یا آهک اندود شده، استوار و بلند
درختی با شاخه های راست و محکم که از آن نیزه درست می کردند، لیمودارو
مزاج ها، اوضاع دستگاه گوارش، وضع معده ها و روده ها، کنایه از مجموعه کیفیت های جسمی و روحی، در طب قدیم هر کدام از کیفیت های چهارگانه در بدن انسان یا مواد خوراکی که عبارت است از مثلاً سرد، گرم، خشک و تر، کنایه از سرشت ها، طبیعت ها، کنایه از حالت ها، وضعیت ها، جمع واژۀ مزاج
در تازی مائج: کوهه دار کوهه زن (کوهه موج) موج زننده: ... و هر دو چون دوطود هایج و دو بحر مایج از جای برخاستند
مزاج بنگرید به مزاج مزاج: آن چنانی ز عشق و طبع و مزیج که نسنجی بچشم عاقل هیچ. (حدیقه)
مگس سبز رنگی که روی گوشت می نشیند و از آن تغذیه می کند. دزد راهزن، خل ابله
کینه توز
شانه شده
در تازی کهن: نشان دهنده نمارنده (نمار اشاره)، سگالشگر رایزن و در تازی نوین: سپهبد اشاره کننده، مشورت کننده: رای زننده: صاحب الرای والکمالات مبارک مشیر همایون وزیر. . ، جمع مشیرین
محکم و استوار
دلیر، کوشا، رگمند (غیرتمند)
خواستن، اراده، خواست خداوند
زالی سپیدی موی پیر شدن سفید موی گردیدن، پیری: شاید که مرد پیر بدین گه جوا شود گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب. (رودکی)
هیجان آور
پارسی تازی گشته وشیگ لیمو دارو درخت نیزه، خویشاوندی لیمودارو
موج زننده،