جدول جو
جدول جو

معنی مشکلات - جستجوی لغت در جدول جو

مشکلات
(مُ کِ)
چیزهای دشوار و سخت و پیچدار و مغلق. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مشکل: در مشکلات محمودی و مسعودی و مودودی (ره) رجوع با وی میکنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 286).
وگر بپرسی از این مشکلات مر ما را
به پیش حملۀ تو پای سخت بفشاریم.
ناصرخسرو.
هر کجا تابم ز مشکاتت دمی
حل شد آنجا مشکلات عالمی.
مولوی.
دیدار تو حل مشکلات است
صبر از تو خلاف ممکنات است.
سعدی.
مشکلات دهر را فکر حکیم آسان نکرد
خیز تا ما مشکلات دهر را آسان کنیم.
؟ (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مشکلات
جمع مشکله، ویتنگان دشواری ها جمع مشکله (مشکل) : و چو بنیاد این کتاب بر گشایش مشکلات دینی و معضلات فلسفی بود نام نهادم مر این کتاب را جامع الحکمتین. چیزهای دشوار و سخت و پیچدار و مغلق
فرهنگ لغت هوشیار
مشکلات
دشواری ها، دشوار یها
تصویری از مشکلات
تصویر مشکلات
فرهنگ واژه فارسی سره
مشکلات
مشقت، مشکلات
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرکبات
تصویر مرکبات
آنچه از چند چیز ترکیب شده باشد، ترکیب شده ها، در علم زیست شناسی میوه هایی از قبیل لیمو، نارنج، پرتقال، نارنگی و امثال آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبالات
تصویر مبالات
اهتمام، توجه، اعتنا، در امری فکر و اندیشه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخیلات
تصویر مخیلات
جمع واژۀ مخیله، قوۀ تخیل، تصور، مرکز تخیل در مغز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرسلات
تصویر مرسلات
هفتاد و هفتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۰ آیه، عرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکلات
تصویر شکلات
نوعی شیرینی که با شیر، شکر، کاکائو و افزودنی های دیگر درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشکات
تصویر مشکات
منفذ و جایی که در آن چراغ بگذارند، هر جایی که در یا روی آن چراغ گذاشته شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسبلات
تصویر مسبلات
مسبل ها، چیزهایی که در راه خدا داده شود، جمع واژۀ مسبل
فرهنگ فارسی عمید
(شُ کُ)
نوعی شیرینی که با شیر و شکر و کاکائو ساخته شود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
طاقی فراخ که درآن چراغ نهند و قندیل گذارند. (از غیاث) (از آنندراج). مأخوذ از مشکوه تازی و بمعنی آن. (ناظم الاطباء). مشکاه. آلتی که در آن چراغ و قندیل گذارند... رسم الخط صحیح این کلمه در عربی مشکاه و رسم الخط قرآنی مشکوه است ولی نویسندگان ایرانی آن را مانند حیات و زکات، ’مشکات’ نویسند. و رجوع به مشکاه و مشکوه شود
لغت نامه دهخدا
جمع ماکوله، خوارتارها خوردنی ها جمع ماکوله: خورده شده ها، خوردنیها: انواع ماکولات و مشروبات روی سفره حاضر بود
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مثال، نموده ها نمونه ها مانند ها فرمان ها گواه ها تندیس ها نگاره ها جمع مثال. یا مثالات مقیده. عبارت از خیالاتند و نمونه و شبح مثالات مطلقه اند و عالم روحانی اند که خدای متعال آنها را آفریده است تا دلیل بر وجود عالم روحانی باشند و ارباب کشف مثالات مقیده را متصل باین عالم میدانند و مستنیر از عالم روحانی و برای هر یک از موجوداتی که در عالم ملک اند مثال مقیدی است مانند خیال در عالم انسانی و مثال مقید نسبت بعالم مانند خیال است نسبت بانسان و سالک هر گاه در سیر خود متصل شود بعالم مثال مطلق بواسطه عبور کردن از خیال مقید حقایق را آن طور که هست در یابد و ازین راه او را اطلاعی بر عین ثابت خود حاصل شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبدلات
تصویر مبدلات
جمع مبدله، ورتیکان، دگرگشتگان، دگردیسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکلاتی
تصویر شکلاتی
خرمکی از رنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبطلات
تصویر مبطلات
جمع مبطله، پترانگران جمع مبطله (مبطل) : مبطلات روزه مبطلات نماز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکلمات
تصویر متکلمات
جمع متکلم، سخنگویندگان جمع متکلمه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متکلف، دلناپسندان سخت انجامان جمع متکلفه (متکلف) : ... از بهر آنک جمله مصنوعات شعر و مستبدعات نظم که در فصول متقدم بر شمردیم و آنرا از مستحسنات صنعت نهاد از قبیل متکلفات اشعارست
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متصله، همبندان پیوستگان جمع متصله (متصل) : دو شکل دیگر بود مرمتصلات را که بدل موضوع و محمول و مقدم و تالی کنی
فرهنگ لغت هوشیار
فکر کردن در امری اندیشیدن، اهتمام کردن، یا بی مبالات. بدون تفکر بی اندیشه: و از اقدام بی تحاشی آن قوم بر قصد ولایت چنو پادشاهی قادر و قاهر و اقتحام بی مبالات آن جماعت در غمار دیار... شکسته شد، بی قید و بند سهل انگار: ... هنرمند خوبی است لیکن در کارهایش کمی بی مبالاتی است. اهتمام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکلات
تصویر الکلات
فرانسوی مل چک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توکلات
تصویر توکلات
جمع توکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشکرات
تصویر تشکرات
سپاس ها جمع تشکر
فرهنگ لغت هوشیار
سازمان ها آراستار سازمان جمع تشکیل، سازمانهای مختلف ادارات و موسسات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکالات
تصویر اشکالات
جمع اشکال
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی که در آن چراغ و قندیل گذارند جایی که در آن چراغ نهند. توضیح رسم الخط صحیح آن در عربی مشکاه و در رسم الخط قرآنی مشکوه است ولی بشیوه نویسندگان ایرانی در فارسی مشکات درست تر است
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی خرمکه گونه ای شیرینی خوردنی یا شیرابه نوشیدنی از شیر و شکر و خرمک (کاکائو) نوعی شیرینی که با شیر و شکر و کاکائو ساخته می شود. نوعی شیرینی که با شیر و شکر و کاکائو ساخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشکلات
تصویر تشکلات
جمع تشکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکات
تصویر مشکات
((مِ))
جایی که در آن چراغ بگذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکلات
تصویر شکلات
((شُ کُ))
خمیر نسبتاً سفت شده شکر و کاکائو و وانیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشکیلات
تصویر تشکیلات
سازوبرگ
فرهنگ واژه فارسی سره
چراغ، زجاجه، مصباح، چراغدان، معطر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شرینی ها جمله در خواب سخن های خوش و مال و منفعت هستند شکلات نیز مشمول این تعبیر قرار می گیرد اما این شیرینی چون آمیخته به قهوه یا کاکائو است تعبیر متفاوتی پیدا می کند. شکلات در خواب لذت گناه آلود است که غم می آورد و اندوه می آفریند. اگر در خواب ببینید که شکلات می خورید به دنبال دل خود می روید و کاری را انجام می دهید که دوست دارید ولی از نظر دیگران پسندیده نیست و در نتیجه شما غمین و ملول می شوید. تبعیت از هوای نفس همیشه ملال می آورد و موجب ملامت می شود. دیدن شکلات در خواب کاری است از همین نوع. خریدن شکلات یا هدیه گرفتن نیز همین تعبیر را دارد ولی تعارف دادن و هدیه بردن نشانه آن است که شما برای دیگری خوشحالی همراه با اندوه و تاسف می برید و سبب ناراحتی او می شوید. اگر طعم قهوه یا کاکائوی شکلات زیاد باشد این تفاوت قطعیت بیشتری پیدا می کند و میزان اندوه و تاسف بر شادی و شعف آن می چربد ولی اگر شهد شکلات بیشتر باشد و طعم قهوه و کاکائو مختصر محسوس باشد شادی بیشتر است و اندوه کمتر. نفایس الفنون
فرهنگ جامع تعبیر خواب