جدول جو
جدول جو

معنی مسبلات

مسبلات
مسبل ها، چیزهایی که در راه خدا داده شود، جمع واژۀ مسبل
تصویری از مسبلات
تصویر مسبلات
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مسبلات

مسبلات

مسبلات
جمع مسبله، در راه خدا داده ها دهش ها در راه خدا جمع مسبله چیزهایی که در راه خدا داده میشود: و ارتفاع آن چون سایر موقوفات و مسبلات ممالک بمصارف استحقاق و محال استیجاب صرف فرموده
فرهنگ لغت هوشیار

مسبلات

مسبلات
جَمعِ واژۀ مسبل. سبیل قرارداده شده ها. سبیل شده ها: احبار اخیار هر ملتی را از صنوف عوارضات و محن مؤون و اوقاف و مسبلات و حراث و زراع ایشان را معاف و مسلم داشته اند. (جهانگشای جوینی). و رجوع به سبیل شود
لغت نامه دهخدا

مسهلات

مسهلات
جمع مسهله، شکمروانان جمع مسهله (مسهل) داروهایی که جهت سهولت عمل دفع روده ها استعمال شوند ادویه مسهله
فرهنگ لغت هوشیار

مسهلات

مسهلات
ج ِمسهل و مسهله. داروهای مسهل. چیزهائی که شکم را می راند و اسهال می آورد. (ناظم الاطباء). ادویۀ مسهله
لغت نامه دهخدا

مسبتات

مسبتات
جَمعِ واژۀ مُسبِّته. داروهای منوم و مسکن. (ناظم الاطباء). رجوع به مسبّت شود
لغت نامه دهخدا

سبلات

سبلات
کوهی است از کوههای آجاء و مواسل از نصر. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا