جدول جو
جدول جو

معنی مشهوم - جستجوی لغت در جدول جو

مشهوم
(مَ)
تیزخاطر و چالاک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تیزدل. (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات حسن خطیب). تیزخاطر و روشن دل. (از اقرب الموارد) ، ترسان و بیمناک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشموم
تصویر مشموم
بوییده شده، آنچه به قوۀ شامه احساس شود، آنچه با بوییدن درک شود، بوییدنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
معروف میان مردم، نامی، نام دار، بنام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موهوم
تصویر موهوم
آنچه در وهم وجود دارد و در عالم خارج نیست، خیالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفهوم
تصویر مفهوم
آنچه به فهم و ادراک درآید، فهمیده شده، دانسته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشهود
تصویر مشهود
حاضر شده، دیده شده، آنچه دیده شود، آنچه بر آن گواه شوند، روز جمعه، روز قیامت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشئوم
تصویر مشئوم
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، نامبارک، پاسبز، میشوم، سیاه دست، شنار، تخجّم، بدیمن، سبز پا، منحوس، نحس، بدقدم، بدشگون، مشوم، بداغر، شمال، نافرّخ، مرخشه، خشک پی، نامیمون، سبز قدم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشهود
تصویر مشهود
هویدا، پیدا، پدیدار، نمایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهوم
تصویر منهوم
آرزو، گرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفهوم
تصویر مفهوم
دانسته شده و بدل دریافته شده
فرهنگ لغت هوشیار
مشووم در فارسی: بد شگون گجسته مرخشه بدیمن نامیمون نامبارک: برزنی گشت عاشق آن مشئوم آن نگونسارتر ز راهب روم. (حدیقه)، جمع مشائیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موهوم
تصویر موهوم
توهم شده، خیال شده، تصور شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
شناخته، معروف، آشکار شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشموم
تصویر مشموم
بوییده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروم
تصویر مشروم
بریده بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشئوم
تصویر مشئوم
نا مبارک، بدیمن، بدشگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشهود
تصویر مشهود
((مَ))
دیده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفهوم
تصویر مفهوم
((مَ))
فهمیده شده، درک شده، قابل فهمیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشموم
تصویر مشموم
((مَ))
بوییده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موهوم
تصویر موهوم
((مَ))
گمان شده، وهم شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
((مَ))
پرآوازه، نامور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشئوم
تصویر مشئوم
((مَ))
نامبارک، بدیمن، جمع مشائیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
پرآوازه، سرشناس، نامی، نامدار، سرشناس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مفهوم
تصویر مفهوم
چم، دانسته، پنداره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موهوم
تصویر موهوم
پندارین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
Celebrated, Famous, Notable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشهود
تصویر مشهود
Conspicuous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مفهوم
تصویر مفهوم
Notion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مفهوم
تصویر مفهوم
noção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
celebrado, famoso, notável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشهود
تصویر مشهود
conspícuo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مفهوم
تصویر مفهوم
Vorstellung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
gefeiert, berühmt, bemerkenswert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشهود
تصویر مشهود
auffällig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مفهوم
تصویر مفهوم
pojęcie
دیکشنری فارسی به لهستانی