جدول جو
جدول جو

معنی مشمخر - جستجوی لغت در جدول جو

مشمخر(مُ مَ خِرر)
کوه بلند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشمر
تصویر مشمر
مرد با همت در کار، کوشا، کارآزموده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشمر
تصویر مشمر
آنکه به شتاب و سرعت وادار شده، آمادۀ کار شده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ شَ خِ)
متکبر و بزرگ منش. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَمَخْ خِ)
کسی که برابر باد می ایستد، آن که پشت به باد میکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمخر شود
لغت نامه دهخدا
(شُمْ مَ)
مرد متکبر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). ادی شیر می نویسد: گمان میکنم این کلمه هم مأخوذ از شمختر باشد. (الفاظ الفارسیه از ص 102) (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ شَمْ مِ)
مرد رسا و آزموده کار و دامن بر میان زننده برای دویدن. (آنندراج) (غیاث). مرد رسای آزموده کار. (منتهی الارب). مرد رسای آزموده کار و مجرب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دامن برزده. شکرده. ساخته. مهیا. آماده. مصمم. (یادداشت مؤلف) :
برفت از پیشم و پیش من آورد
بیابان بر، ره انجامی مشمر.
لبیبی
لغت نامه دهخدا
(مُ شَمْ مَ)
اسب تیزرفتار مستعد دویدن. (آنندراج) (غیاث) ، خراب ویران. درهم. برچیده:
آن جنت ارم بین چون دود هنگ نمرود
وآن کعبۀ کرم بین چون بادیه مشمر.
شرف الدین شفروه.
مشمر بود ملک آن پادشاه
که او را نباشد خردمند پیش.
سعدی
لغت نامه دهخدا
شتابیده، آماده، آهنجیده، دامن به کمر زده کوشا بسرعت واداشته، تهیه شده مهیا، قصد شده، دامن بکمر زده: زان یک بنیان شرع گشته مشید زین یک دامان عدل گشته مشمر. (قاآنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشمر
تصویر مشمر
((مُ شَ مَّ))
به سرعت واداشته، تهیه شده، مهیا، قصد شده، دامن به کمر زده
فرهنگ فارسی معین