آمیخته. (مجمل اللغه). آمیخته شده و مخلوط. (غیاث) (آنندراج). مخلوط و ممزوج. (از اقرب الموارد). مخلوط. آمیخته. به آمیغ. (یادداشت مؤلف) : مشورت دارند سرپوشیده خوب در کنایت با غلطافکن مشوب. مولوی (مثنوی چ نیکلسن ج 1 ص 65). - ذهن کسی را مشوب کردن، خاطر و فکر او را پریشان و در هم ساختن و ذهنش را به ناراستی سوق دادن. مشتبه کردن ذهن او. - مشوب به اغراض، مشوب به غرض، آلودۀ غرضها. (یادداشت مؤلف). - مشوب به ریا، مشوب به غرض. (یادداشت مؤلف)
آمیخته. (مجمل اللغه). آمیخته شده و مخلوط. (غیاث) (آنندراج). مخلوط و ممزوج. (از اقرب الموارد). مخلوط. آمیخته. به آمیغ. (یادداشت مؤلف) : مشورت دارند سرپوشیده خوب در کنایت با غلطافکن مشوب. مولوی (مثنوی چ نیکلسن ج 1 ص 65). - ذهن کسی را مشوب کردن، خاطر و فکر او را پریشان و در هم ساختن و ذهنش را به ناراستی سوق دادن. مشتبه کردن ذهن او. - مشوب به اغراض، مشوب به غرض، آلودۀ غرضها. (یادداشت مؤلف). - مشوب به ریا، مشوب به غرض. (یادداشت مؤلف)
نبشته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نوشته. (آنندراج). نوشته. نوشته شده. مزبور. مرقوم. مقابل ملفوظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوریه و الانجیل. (قرآن 157/7). هرچه او گوید در حساب عقل محسوب باشد و در کتاب دانش مکتوب. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 148). مراد از نزول قرآن تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سورۀ مکتوب. (گلستان) مکتوب است در انجیل که یا ابن آدم اذکرنی حین تغضب اذکرک حین اغضب. (مصباح الهدایه چ همایی ص 356). کار امسال به رونق ز تو هم پار شده ست زانکه مکتوب قضا رأی تو کرده است زبر. ابن یمین. ، نامه. (منتهی الارب). نامه که از یکی به دیگری فرستاده شود. ج، مکاتیب. (از اقرب الموارد). نامه و مراسله. (از ناظم الاطباء). نامه و غنچه از تشبیهات اوست. (آنندراج). رقعه. کتاب. قصه. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا) : مکتوبی از صاحب ودیعت بدان شخص رسید. (مصباح الهدایه چ همایی ص 253). من کز پیام عام تو یک گل نچیده ام دستم کجا به غنچۀ مکتوب می رسد. صائب (از آنندراج). ، دوخته، فراهم آمده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
نبشته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نوشته. (آنندراج). نوشته. نوشته شده. مزبور. مرقوم. مقابل ملفوظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوریه و الانجیل. (قرآن 157/7). هرچه او گوید در حساب عقل محسوب باشد و در کتاب دانش مکتوب. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 148). مراد از نزول قرآن تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سورۀ مکتوب. (گلستان) مکتوب است در انجیل که یا ابن آدم اذکرنی حین تغضب اذکرک حین اغضب. (مصباح الهدایه چ همایی ص 356). کار امسال به رونق ز تو هم پار شده ست زانکه مکتوب قضا رأی تو کرده است زبر. ابن یمین. ، نامه. (منتهی الارب). نامه که از یکی به دیگری فرستاده شود. ج، مکاتیب. (از اقرب الموارد). نامه و مراسله. (از ناظم الاطباء). نامه و غنچه از تشبیهات اوست. (آنندراج). رقعه. کتاب. قصه. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا) : مکتوبی از صاحب ودیعت بدان شخص رسید. (مصباح الهدایه چ همایی ص 253). من کز پیام عام تو یک گل نچیده ام دستم کجا به غنچۀ مکتوب می رسد. صائب (از آنندراج). ، دوخته، فراهم آمده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
آشامیده شده. هر چیز آشامیده شده. و هر چیز آشامیدنی و قابل شرب. (ناظم الاطباء). نوشابه. (فرهنگستان). - مشروب و مأکول، آب و غذا. ، آبخورده و آب داده شده. (ناظم الاطباء). - مشروب شدن، آب خوردن، و آب داده شدن. (ناظم الاطباء). - مشروب کردن، آبدادن. (ناظم الاطباء). ، در تداول کنایه از شراب و عرق و دیگر نوشابه های الکلی است. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - مشروب فروش، آن که عرق، شراب و آبجو فروشد. و رجوع به مشروبات شود
آشامیده شده. هر چیز آشامیده شده. و هر چیز آشامیدنی و قابل شرب. (ناظم الاطباء). نوشابه. (فرهنگستان). - مشروب و مأکول، آب و غذا. ، آبخورده و آب داده شده. (ناظم الاطباء). - مشروب شدن، آب خوردن، و آب داده شدن. (ناظم الاطباء). - مشروب کردن، آبدادن. (ناظم الاطباء). ، در تداول کنایه از شراب و عرق و دیگر نوشابه های الکلی است. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - مشروب فروش، آن که عرق، شراب و آبجو فروشد. و رجوع به مشروبات شود
علی بن احمد بن الهیجاء الهکاری، مکنی به ابوالحسن و معروف به مشطوب. او در جنگهای صلیبی با اسدالدین شیر کوه در فتح مصر همراه بود. و تا آخر عمر از ملازمان سلطان صلاح الدین ایوبی بود. صلیبیون او را اسیر کردند و او با پرداخت پنجاه هزار دینار فدیه نجات یافت و صلاح الدین اقطاع شهر نابلس را به اوتفویض کرد و به امیرکبیر ملقب گردید و در سال 588 ه. ق. در نابلس درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 5 ص 61)
علی بن احمد بن الهیجاء الهکاری، مکنی به ابوالحسن و معروف به مشطوب. او در جنگهای صلیبی با اسدالدین شیر کوه در فتح مصر همراه بود. و تا آخر عمر از ملازمان سلطان صلاح الدین ایوبی بود. صلیبیون او را اسیر کردند و او با پرداخت پنجاه هزار دینار فدیه نجات یافت و صلاح الدین اقطاع شهر نابلس را به اوتفویض کرد و به امیرکبیر ملقب گردید و در سال 588 هَ. ق. در نابلس درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 5 ص 61)
قسمت زیرین لولۀ سیگارت که تهی است و توتون در آن نیست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لوله ای از مقوا که در ته سیگار نصب شود، لولۀ فلزی یاچوبی و جز آن که سیگار را بر آن نصب کنند و کشند
قسمت زیرین لولۀ سیگارت که تهی است و توتون در آن نیست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لوله ای از مقوا که در ته سیگار نصب شود، لولۀ فلزی یاچوبی و جز آن که سیگار را بر آن نصب کنند و کشند
لوله ضخیم کاغذ که ته سیگار گذاشته می شود دود کاه لوله ای مقوا که در ته سیگار نصب شود، استوانه ای چوبی و غیره که داخل آن مجوف است و سیگار را در دهانه گشاد آن نصب کنند و دهانه کوچک را میان لبها گذارند و سیگار را دودکنند
لوله ضخیم کاغذ که ته سیگار گذاشته می شود دود کاه لوله ای مقوا که در ته سیگار نصب شود، استوانه ای چوبی و غیره که داخل آن مجوف است و سیگار را در دهانه گشاد آن نصب کنند و دهانه کوچک را میان لبها گذارند و سیگار را دودکنند