جدول جو
جدول جو

معنی مشتهیات - جستجوی لغت در جدول جو

مشتهیات
(مُ تَ هََ)
اشیای مرغوب و آرزوداشته شده ها. (غیاث) (آنندراج). چیزهای خواسته شده و آرزوکرده شده و مرغوب. (ازناظم الاطباء) : و بفرمود تا اسباب آن مهیاکردند و مشتهیات از انواع لهو و لعب و اصناف اسباب طرب و فرح به مجلس خود دعوت کرد. (تاریخ قم ص 77).
- مشتهیات نفسانیه، آرزوهای نفسانیه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مشتهیات
جمع مشتهیه، پژهان انگیزان گرای انگیزان جمع مشتهیه (مشتهی) : مانند ماکل ومشارب وملابس ومساکن ومشتهیات
فرهنگ لغت هوشیار
مشتهیات
((مُ تَ))
جمع مشتهیه، چیزهای خواسته شده و آرزو کرده شده
تصویری از مشتهیات
تصویر مشتهیات
فرهنگ فارسی معین
مشتهیات
خواسته ها، آمال، آرزوها، اشتهازاها، اشتهاآورها
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منهیات
تصویر منهیات
کارهای بد که در شرع منع و نهی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقتضیات
تصویر مقتضیات
سزاوار، شایسته، مناسب، لوازم، ضروریات، اقتضا کننده ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهیات
تصویر ماهیات
ماهیت، حقیقت، طبیعت، نهاد، سرشت
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَنَ)
اسباب دنیوی، سرمایه کرده شده. (غیاث) (آنندراج). چیزهای بدست آمده. مکتسبات
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ)
جمع واژۀ مشاهره: مشاهرات و میاومات ایشان رایج می رسید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 423). و رجوع به مشاهره شود
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ)
محسوسات. (محیطالمحیط) (اقرب الموارد). ملاحظات و معاینات و هر آنچه با چشم درک می شود و مبرهن و مدلل می گردد. (ناظم الاطباء). آنچه حس بدان دستور دهد و حکم کند، خواه از حواس ظاهر باشد یا باطن، مثل: الشمس مشرقه و النار محرقه یا ان لنا غضباً و خوفا. (از تعریفات). اما فلکیات. چون یک قسمت مهم آن مبنی است بر تجربیات و مشاهدات لذا آن هم از حد فلسفه خارج می باشد. (ترجمه شعر العجم شبلی ج 5 ص 177). و رجوع به حکمت اشراق شود.
- مشاهدات غیبیه، ملاحظه و معاینۀ چیزهای غیرحاضر و آینده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ غَ)
آرزوها. (غیاث) (آنندراج). درخواستها و استدعاها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ فی یا)
جمع واژۀ مشرفیه. شمشیرهای منسوب به مشرفی: مرگ در زیر مشرفیات را شرفی بزرگوار دانستندی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 385). رجوع به مدخل بعد و مشرفی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَ)
جمع واژۀ مفتری ̍. فرابافته ها. سخنان بربافته. کلمات بهم بربافته: أم یقولون افتریه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون اﷲ اًن کنتم صادقین. (قرآن 13/11). پس آن وزیر گفت این حکایات برامکه موضوعات و مفتریات باشد. (تاریخ بیهق ص 17). رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ بِ)
جمع واژۀ مشتبهه. (از ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). و رجوع به مشتبهه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ضَ)
جمع واژۀ مقتضیه، تأنیث مقتضی (م ت ضا) . خواهش شده ها. خواسته شده ها. تقاضاشده ها. بایسته ها. واجبات: چه مراد از عمل استعمال جوارح است در مقتضیات احکام شریعت و اقرار استعمال زبان است در ادای کلمه شهادت. (مصباح الهدایه چ همایی ص 287)، اوضاع. احوال: در چنین مقتضیاتی مصلحت نیست که همه چیز آشکارا گفته شود، لوازم. احتیاجها و ضرورتها. (ناظم الاطباء) : اعتدال میان متحرکات و سوا کن کلام منظوم از مقتضیات وزن است. (المعجم)، نتایج ناگزیر، سرگذشتها و اتفاقات. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ وَ)
جمع واژۀ محتوی. رجوع به محتوی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
مشتهاه. نزد فقها زنی را گویند که سن او بحدی رسیده باشد که مردان را بدو رغبت افتد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از فرهنگ علوم نقلی)
لغت نامه دهخدا
جمع ماهیه، اوچیزیان چیشی ها چیستی ها جمع ماهیت: زانکه ماهیات و سرسر آن پیش چشم کاملان باشد عیان. (مثنوی. نیک. 208: 3) یا ماهیات جعلیه. اموری است که مجعول شارع است مانند نماز روزه و عقود دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبهیات
تصویر مبهیات
جمع مبهیه، ور نفزا ها جمع مبهیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متهمات
تصویر متهمات
جمع متهمه، پسماران چفته مندان جمع متهمه، جمع متهمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتویات
تصویر محتویات
جمع محتویه، فروستان جمع محتویه (محتوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبتغیات
تصویر مبتغیات
جمع مبتغی، آرزو ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مقتضیه، بایستگان در خواسته ها، جمع مقتضیه، بایندگان خواهندگان در فارسی: فرا خور ها انگیزه ها جمع مقتضیه خواهش شده ها طلب شده ها، لوازم: (واعتدال میان متحرکات و سوابق کلام منظوم از مقتضیات وزن است) (المعجم. چا. دانشگاه. 33) جمع مقتضیه: اقتضا کننده ها، شایسته ها، حاجات ضرورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتنیات
تصویر مقتنیات
مانه ها مایه ها سرمایه ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشاهده، دیدها جمع مشاهده: و اما فلکیات چون یک قسمت مهم آن مبنی است بر تجربیات و مشاهدات لذا آن هم از حد فلسفه خارج میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاهرات
تصویر مشاهرات
جمع مشاهره (مشاهرت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشترکات
تصویر مشترکات
جمع مشترکه، چندوارگان چندمانکان جمع مشترکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتهنات
تصویر مرتهنات
جمع مرتهنه، جمع مرتهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشهیات
تصویر مشهیات
جمع مشهیه (مشهی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتضیات
تصویر مقتضیات
جمع مقتضیه، اقتضاکننده ها، شایسته ها، حاجات، ضرورت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقتضیات
تصویر مقتضیات
جمع مقتضیه، خواهش شده ها، طلب شده ها، لوازم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشاهدات
تصویر مشاهدات
دیده ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محتویات
تصویر محتویات
درونمایه
فرهنگ واژه فارسی سره
مضامین، مطالب، مفاهیم، محتواها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ضروریات، اقتضا کننده ها، مناسبت ها، حاجات، نیازها
فرهنگ واژه مترادف متضاد