جدول جو
جدول جو

معنی مشتبهات - جستجوی لغت در جدول جو

مشتبهات
(مُ تَ بِ)
جمع واژۀ مشتبهه. (از ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). و رجوع به مشتبهه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متشابهات
تصویر متشابهات
متشابه، مانند هم، همانند، مقابل محکم، آیه ای که معنی واقعی آن معلوم نیست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشابهت
تصویر مشابهت
شبیه هم بودن مانند هم شدن، همانندی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ هََ)
اشیای مرغوب و آرزوداشته شده ها. (غیاث) (آنندراج). چیزهای خواسته شده و آرزوکرده شده و مرغوب. (ازناظم الاطباء) : و بفرمود تا اسباب آن مهیاکردند و مشتهیات از انواع لهو و لعب و اصناف اسباب طرب و فرح به مجلس خود دعوت کرد. (تاریخ قم ص 77).
- مشتهیات نفسانیه، آرزوهای نفسانیه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَتْ تَ)
پرورده ها چون بنفشه و زنجبیل و آمله و جز آن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ بِ / بَ هََ)
مانندگی. شباهت. همشکلی. مقابلۀ چیزهای برابر و مانند هم. (از ناظم الاطباء). شباهت. همانندی با کسی یا چیزی. تشابه. شباهت. مانستن. مشاکلت. مضارعت. مضاهات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مشابهت میان خالق و مخلوق بیش از این چگونه باشد. (جامع الحکمتین ناصرخسرو). گفتا: شنیدم که شتر را به سخره میگیرند. گفت: ای سفیه ! آخر شتر را با تو چه مناسبت است و تو را بدو چه مشابهت. (گلستان). و رجوع به مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ بِ هََ)
ملتبس. پوشیده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کارهای مشکل و ماننده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَقْ قا)
جمع واژۀ مشتق. و آن در عربی ده است: ماضی، مضارع، امر، اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبهه، اسم تفضیل، اسم زمان، اسم مکان، اسم آله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مشتق شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ بِ)
آیات مخفی المعنی. (آنندراج) (غیاث).
- آیات متشابهات، آیه هائی از قرآن مجید که دارای معانی باشند که حقیقت آن معلوم نباشد ضد آیات محکمات. (ناظم الاطباء).
و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ)
جمع واژۀ مشافهت: و استادم بونصر نامه ها و مشافهات نسخت کرد و نبشته آمد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 376). و ابوالعلا به دیوان وزارت آمد و نامه ها و مشافهات استادم بستد و بخواند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 509). و رجوع به مدخل بعد و مشافهه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
جمع واژۀ اشتباه. رجوع به اشتباه شود
لغت نامه دهخدا
(مُبَ / بِ)
مانندگیها و چیزهای شبیه به هم و... (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مشابهه (مشابهت) ، به معنی مانندگی: و دلیل را قسمت کنند بعلامات و مشابهات. (اساس الاقتباس). و رجوع به مشابهه و مشابهت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
مشتهاه. نزد فقها زنی را گویند که سن او بحدی رسیده باشد که مردان را بدو رغبت افتد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از فرهنگ علوم نقلی)
لغت نامه دهخدا
(مُ شَبْ بَ)
امور مشبهات، کارهای مشکل. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح منطق) در منطق قضایایی که به آن معتقد میشویم برای آن که شبیه به بدیهیات یا مقبولات یا مسلمیات است و در واقع هیچ یک از آنها نیست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قضایای کاذبه که بواسطۀ شباهت آنها به اولیات و مشهورات عقل بدانها حاکم است: اما مشبهات مقدماتی بوند که به حیله چنین نمایند که ایشان حقند یا مشهورند یامقبول یا مسلم یا آن که به ایشان ماند و به حقیقت نه ایشان بودند. (دانشنامه از فرهنگ علوم عقلی). و رجوع به رسالۀ منطق چ معین و مشکوه صص 125-126 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مرتبطات
تصویر مرتبطات
جمع مرتبط، پیوستگان جمع مرتبطه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشتهیه، پژهان انگیزان گرای انگیزان جمع مشتهیه (مشتهی) : مانند ماکل ومشارب وملابس ومساکن ومشتهیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشبهات
تصویر مشبهات
کارهای مشکل، امور مشبهات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشابهت
تصویر مشابهت
شباهت، همشکلی و مقابله چیزهای برابر، تشابه، مانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاهات
تصویر مشاهات
جمع مشاهره، مزدور گیری ها سر ماهی ها
فرهنگ لغت هوشیار
مشتبهه در فارسی: مشتبه بنگرید به مشتبه مونث مشتبه، جمع مشتبهات مونث مشتبه، جمع مشتبهات یا دایره مشتبهه. دایره ایست مشتمل بر چهار بحر منسرح و مضارع ومجتث و مقتضب: و بسبب آنکه بعضی از افاعیل این بحور مشابه بعضی سات در وزن و مخالف در ترکیب نام دایره آن دایره مشتبه کردند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشتقه، بر گرفتگان جمع مشتقه (مشتق) توضیح در فارسی از یک ریشه چهارده صیغه مشابه و غیر مشابه مشتق میگردد بطریق ذیل: اسم مصدر، مصدر، امرحاضر، ماضی، مضارع، دعا 7 و، اسم فاعل و صفت فاعلی، اسم مفعول -10 مصدر مخفف، حاصل مصدر، صیغه مبالغه، صفت مشبهه، چندقسم اسم و حاصل مصدر و صفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبعات
تصویر متبعات
جمع متبعه، جمع متبعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتباهات
تصویر اشتباهات
جمع اشتباه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشبهات
تصویر تشبهات
جمع تشبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشابهات
تصویر تشابهات
جمع تشابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متتبعات
تصویر متتبعات
جمع متتبعه، پژوهشگران جمع متتبعه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متشابهه، چند آرشان چند مانکان جمع متشابهه. یا آیات متشابهات. آیه هایی از قرآن که معنی آنها بر مردم آشکار نباشد مقابل آیات محکمات: سپس از آنکه متشابهات کتاب را یاد کرد گفت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشابهه، همانندی ها مانندگیها همسانیها جمع مشابهت (مشابهه) مانندگیها: ودلیل را قسمت کنند بعلامات و مشابهات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتبسات
تصویر مقتبسات
جمع مقتبسه (مقتبس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشترکات
تصویر مشترکات
جمع مشترکه، چندوارگان چندمانکان جمع مشترکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشابهت
تصویر مشابهت
((مُ بِ هَ))
مانند بودن، شبیه بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشتهیات
تصویر مشتهیات
((مُ تَ))
جمع مشتهیه، چیزهای خواسته شده و آرزو کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متشابهات
تصویر متشابهات
((مُ تَ بِ))
جمع متشابهه
آیات متشابهات: آیه هایی از قرآن که معنی آن ها بر مردم آشکار نباشد، مقابل آیات محکمات
فرهنگ فارسی معین
خواسته ها، آمال، آرزوها، اشتهازاها، اشتهاآورها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تشابه، شباهت، مانندگی، همانندی، همسانی، مانندهم بودن، به یکدیگر شباهت داشتن، شبیه بودن
متضاد: تفاوت، تمایز
فرهنگ واژه مترادف متضاد