- مسیر
- راه، گذرگاه، روش
معنی مسیر - جستجوی لغت در جدول جو
- مسیر
- معبر، گذرگاه، راه، جاده، رفتن، روان شدن، سیروگردش
- مسیر
- جای رفتن، معبر، جاده، محل عبور، گذرگاه، مدار، سیرگاه، جای عبور و حرکت
- مسیر ((مَ))
- رفتن، روان شدن، محل عبور، جای رفت و آمد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی کلانتر
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آزاد شده، بر حال خود گذاشته شده، نام یکی از سه برادری که در بخارا پول رایج قرون اولیه هجری راسکه زدند
گرفتار، محبوس، دستگیر، ماسور، بسته بندی، بنده، ج اسرا
برده، دستگیر
خشکرود، آبراه
شدنی، فراهم
گرداننده، راه بر
آرمان خواه، اندوه خوار، دریغ خورنده، درمانده، وامانده
زیانکار
گشت گشت وگذار
زمانه و روزگار
پناه دهنده، فریادرس
سهل، آسان، قلیل، اندک
نوشته شده، خط کشی شده
پوشاننده، پنهان کننده
پوشیده شده، پنهان شده
امکان پذیر، ممکن، شدنی
نرخ نهاده، قیمت گذاری شده
چادر دارای تصویر پرندگان
اشاره کننده، مشورت کننده
نور دهنده، درخشنده، درخشان
کسی که ظرف های مسی می سازد
بارانی، باران دیده، باران خورده
تسخیر شده، تصرف شده، رام و مطیع
از حالی به حالی برگشته، دگرگون شده
مجرای آب، محل عبور سیل، جای سیل گیر