رفتن. سیر. مسیره. سیروره. تسیار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مصدر میمی است به معنی رفتن و سیر کردن. (آنندراج) (غیاث). رفتن. (دهار) (تاج المصادر) : ایا مراد تو مقصود آسمان ز مدار و یا رضای تو مطلوب اختران ز مسیر. امیرمعزی. گفت نامی که ز هولش ای بصیر هفت گردون بازماند از مسیر. مولوی
رفتن. سیر. مسیره. سیروره. تسیار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مصدر میمی است به معنی رفتن و سیر کردن. (آنندراج) (غیاث). رفتن. (دهار) (تاج المصادر) : ایا مراد تو مقصود آسمان ز مدار و یا رضای تو مطلوب اختران ز مسیر. امیرمعزی. گفت نامی که ز هولش ای بصیر هفت گردون بازماند از مسیر. مولوی
به معنی یخ آمده و مسیریدیعنی یخ بست. (آنندراج) (انجمن آرا). مسر. نیز به همین معنی است، و این جای مسر است یعنی سرد است و بعضی بجای ’م’ ’هاء’ دانسته اند، یعنی ’هسر’ و رشیدی گفته به ’م’ اصح خواهد بود. (آنندراج) (انجمن آرا)
به معنی یخ آمده و مسیریدیعنی یخ بست. (آنندراج) (انجمن آرا). مَسَر. نیز به همین معنی است، و این جای مسر است یعنی سرد است و بعضی بجای ’م’ ’هاء’ دانسته اند، یعنی ’هسر’ و رشیدی گفته به ’م’ اصح خواهد بود. (آنندراج) (انجمن آرا)
قصبه ای از دهستان آبشار بخش شادکان شهرستان خرمشهر، در 4هزارگزی جنوب شرقی شادکان. دشت، گرمسیر و مالاریائی. سکنۀ آن 1097تن و آب آن از رود خانه جراحی و محصول آن غلات، برنج، خرما و شغل اهالی زراعت، تربیت و غرس نخل و حشم داری و صنایع دستی آنان حصیربافی است. ساکنان آن از طایفۀ دریس میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
قصبه ای از دهستان آبشار بخش شادکان شهرستان خرمشهر، در 4هزارگزی جنوب شرقی شادکان. دشت، گرمسیر و مالاریائی. سکنۀ آن 1097تن و آب آن از رود خانه جراحی و محصول آن غلات، برنج، خرما و شغل اهالی زراعت، تربیت و غرس نخل و حشم داری و صنایع دستی آنان حصیربافی است. ساکنان آن از طایفۀ دریس میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
جامۀ باخطها. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جامۀ خطدار. (ناظم الاطباء) ، حلوائی است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). قسمی از حلوا، سفر، جای مشهور و خوشنمائی که سزاوار است شخص مسافر در تفحص و تجسس و تماشای آن برآید. (ناظم الاطباء)
جامۀ باخطها. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جامۀ خطدار. (ناظم الاطباء) ، حلوائی است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). قسمی از حلوا، سفر، جای مشهور و خوشنمائی که سزاوار است شخص مسافر در تفحص و تجسس و تماشای آن برآید. (ناظم الاطباء)
تأنیث مسیر. مدت سیر: بینهما مسیره یوم، أی مسافه سیر یوم، یعنی میان آن دو به اندازۀ سیر کردن روزی است. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). راه: مسیره یوم و لیله، رفتن یک شباروزه. (دهار). در حدیث است: نصرت بالرعب مسیره شهر. (اقرب الموارد)
تأنیث مسیر. مدت سیر: بینهما مسیره یوم، أی مسافه سیر یوم، یعنی میان آن دو به اندازۀ سیر کردن روزی است. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). راه: مسیره یوم و لیله، رفتن یک شباروزه. (دهار). در حدیث است: نصرت بالرعب مسیره شهر. (اقرب الموارد)