جدول جو
جدول جو

معنی مسنگ - جستجوی لغت در جدول جو

مسنگ
(مَ سَ)
قماربازی ناشایسته. (ناظم الاطباء). بازی قمار. (شعوری) ، لاف. (ناظم الاطباء). لاف. گزاف. (از شعوری) ، تلاق وبظر. (ناظم الاطباء). لحم زائد فرج زنان. (شعوری)
لغت نامه دهخدا
مسنگ
بازی ناشایسته، بازی قمار
تصویری از مسنگ
تصویر مسنگ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مانگ
تصویر مانگ
(دخترانه)
مانک، ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چسنگ
تصویر چسنگ
کچل، تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، خشنگ، طاس، دغسر، داغسر، لغسر، اصلع، تویل، تز، داغ پیشانی که از کثرت سجده کردن یا به سبب دیگر پیدا شده باشد، داغ پیشانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسند
تصویر مسند
تکیه گاه، کنایه از مقام و مرتبه. نوعی بالش بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مژنگ
تصویر مژنگ
ناخوشی، زشتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مانگ
تصویر مانگ
ماه، از کرات آسمانی که در هر ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و۴۴ دقیقه یک بار به دور زمین می گردد و از خورشید کسب نور می کند، قمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسنن
تصویر مسنن
دندان ساز، دندان پزشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشنگ
تصویر مشنگ
خل، دیوانه، دزد، راهزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملنگ
تصویر ملنگ
سرخوش، مست، بی خود، مجرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسند
تصویر مسند
اسناد داده شده، نسبت داده شده
در علوم ادبی گزاره
حدیثی که به گویندۀ آن اسناد شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدنگ
تصویر مدنگ
کلید یا دندانۀ کلید، چوب پس در، کلون
فرهنگ فارسی عمید
به معنی ماه باشد که قمر است، (برهان)، ماه را گویند، (فرهنگ جهانگیری)، به معنی ماه است، (انجمن آرا) (آنندراج)، مانک، ماه، (ناظم الاطباء)، از اوستا، ’مونغ’، این کلمه در بعضی لهجه های ایرانی باقی مانده، کردی، ’مانگ’ ’منگ’ ’مهنگ’ (ماه)، در طبری نیز ’مانگ’، (حاشیۀ برهان چ معین) :
به گرمی بدیشان یکی بانگ زد
کز آن بانگ تب لرزه بر مانگ زد،
عنصری (از انجمن آرا)،
نتابد پیش مهر روی او مانگ
که از شش دانگ حسن اوست یک دانگ،
؟،
مه آتش پرستی ته دیم ور قدیمه
بهاره، بهشته، مهر و مانگه، نه دیمه،
رضا قلیخان هدایت (انجمن آرا ذیل دیم)،
وی مانگ قسم یه چنی برزه
ماچ دوس کردن و ترس و لرزه،
(ترانۀ کردی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)،
، به معنی آفتاب هم به نظر آمده است و به معنی اول اصح است، (برهان)، خورشید، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ سَ)
منتخب کتاب انجیل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وسنگ
تصویر وسنگ
لیمودارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملنگ
تصویر ملنگ
مردم سر وپا برهنه و مجرد
فرهنگ لغت هوشیار
مگس سبز رنگی که روی گوشت می نشیند و از آن تغذیه می کند. دزد راهزن، خل ابله. کرسنه گاودانه
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز که بر آن تکیه کرده شود روزگار، زمانه، اسناد شده نسبت داده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسنه
تصویر مسنه
مونث مسن زن پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مژنگ
تصویر مژنگ
ناخوشی زشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همسنگ
تصویر همسنگ
شتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چسنگ
تصویر چسنگ
کل کچل، داغ پیشانی که بر اثر کثرت سجده یا بعلتی دیگر حاصل گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانگ
تصویر مانگ
ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسنن
تصویر مسنن
دنداپزشک، دندانساز دندان پزشک دندانساز، جمع مسنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدنگ
تصویر مدنگ
کلید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرنگ
تصویر مرنگ
تشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانگ
تصویر مانگ
ماه، قمر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدنگ
تصویر مدنگ
((مَ دَ))
کلید، دندانه کلید، قفل، کلون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چسنگ
تصویر چسنگ
((چَ سَ))
کل، کچل، داغ پیشانی که بر اثر کثرت سجده یا به علتی دیگر حاصل گردد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسنن
تصویر مسنن
((مُ سَ ن ِّ))
دندان پزشک، دندان ساز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسند
تصویر مسند
((مَ نَ))
تکیه گاه، بالش بزرگ، مقام، مرتبه، فرشی گرانبها که بالای اطاق می افکندند و بزرگان بر آن جلوس می کردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسند
تصویر مسند
((مَ نَ))
نسبت داده شده، چیزی که به آن تکیه شود، یکی از ارکان اصلی جمله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملنگ
تصویر ملنگ
((مَ لَ))
سرخوش، مست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسنگ
تصویر بسنگ
((بِ سَ))
باوقار، باشکوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشنگ
تصویر مشنگ
((مَ شَ))
دزد، راهزن، کسی که عقل درست و کامل نداشته باشد
فرهنگ فارسی معین