ابن مالک بن مسمع الشیبانی که از طرف عبدالملک بن مروان خلیفۀ اموی در سنۀ 86 ه. ق. پس از عبدالرحمن بن سلیم الکنانی به حکومت سیستان منصوب شد و در همان سال در سیستان وفات یافت. (تاریخ سیستان ص 118) نام پدر قبیله ای از تازیان. ج، مسامعه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
ابن مالک بن مسمع الشیبانی که از طرف عبدالملک بن مروان خلیفۀ اموی در سنۀ 86 هَ. ق. پس از عبدالرحمن بن سلیم الکنانی به حکومت سیستان منصوب شد و در همان سال در سیستان وفات یافت. (تاریخ سیستان ص 118) نام پدر قبیله ای از تازیان. ج، مَسامعه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
شنواننده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : و ما أنت بمسمع من فی القبور. (قرآن 22/35) ، و نیستی تو شنوانندۀ آنان که در قبرهایند
شنواننده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : و ما أنت بمسمع مَن فی القبور. (قرآن 22/35) ، و نیستی تو شنوانندۀ آنان که در قبرهایند
سوراخ گوش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مسمع. و رجوع به مسمع شود، گوش. ج، مسامع. (دهار). مسمع. و رجوع به مسمع شود، جائی که از آنجای شنیده میشود: هو منّی بمرأی و مسمع، جائی است که می بینم او را و می شنوم سخن او را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). محل شنیدن. جائی که در آن شنوند. برابر مرأی. (یادداشت مرحوم دهخدا) : مسمع او آن دو پاره استخوان مدرکش دو قطره خون یعنی جنان. مولوی
سوراخ گوش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مِسمَع. و رجوع به مسمع شود، گوش. ج، مَسامع. (دهار). مِسمَع. و رجوع به مسمع شود، جائی که از آنجای شنیده میشود: هو منّی بمرأی و مسمع، جائی است که می بینم او را و می شنوم سخن او را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). محل شنیدن. جائی که در آن شنوند. برابر مرأی. (یادداشت مرحوم دهخدا) : مسمع او آن دو پاره استخوان مدرکش دو قطره خون یعنی جنان. مولوی
احمد بن حسن بن سهل مسمعی، معروف به برادرزادۀ زرقان. از متکلمین است که قبل از ابوبکر محمد بن زکریای رازی (متوفی به سال 320 ه. ق.) یا در عهد او می زیسته و محمد زکریا بعضی از کتب اورا نقض کرده است. (خاندان نوبختی چ اقبال ص 138) ابویعلی محمد بن شدادبن عیسی المسمعی معروف به زرقان، از متکلمین مذهب معتزله است که در سنۀ 299 ه. ق. در بغداد وفات یافته است. (از الانساب سمعانی)
احمد بن حسن بن سهل مسمعی، معروف به برادرزادۀ زرقان. از متکلمین است که قبل از ابوبکر محمد بن زکریای رازی (متوفی به سال 320 هَ. ق.) یا در عهد او می زیسته و محمد زکریا بعضی از کتب اورا نقض کرده است. (خاندان نوبختی چ اقبال ص 138) ابویعلی محمد بن شدادبن عیسی المسمعی معروف به زُرقان، از متکلمین مذهب معتزله است که در سنۀ 299 هَ. ق. در بغداد وفات یافته است. (از الانساب سمعانی)
هفتع ماهه نوزاد هفت ماهه، دایه پرورد، خوشگذران، پسر خوانده هفت گوشه، هفت بندی کودکی که هفت ماهه بدنیا آمده، بچه ای که مادرش مرده و دیگری او را شیر داده. هفت کرده شده، (شعر) نوعی از مسمط که هر بندآن دارای هفت مصراع باشد
هفتع ماهه نوزاد هفت ماهه، دایه پرورد، خوشگذران، پسر خوانده هفت گوشه، هفت بندی کودکی که هفت ماهه بدنیا آمده، بچه ای که مادرش مرده و دیگری او را شیر داده. هفت کرده شده، (شعر) نوعی از مسمط که هر بندآن دارای هفت مصراع باشد