- مسفوله(مَ لَ)
مقابل معلوّه، یاء مسفوله، تاء معلوه. (یادداشت مرحوم دهخدا)
معنی مسفوله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مَ لَ)
لغت نامه دهخدا
تأنیث مسخول. رجوع به مسخول شود، کواکب مسخوله، ستارگان ناشناخته و مجهول. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
(مُ سَرْ وَ لَ)
لغت نامه دهخدا
حمامهمسروله، کبوتر که در پایها پر دارد، چون سراویل. (از اقرب الموارد). کبوتر پاپر. (منتهی الارب). پرپا
(مَ حَ)
لغت نامه دهخدا
تأنیث مسفوح. رجوع به مسفوح شود، ناقه مسفوحهالابط، شتر مادۀ فراخ بغل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
محصوله در فارسی مونث محصول: میوک آیش فرآورده مونث محصول جمع محصولات
مونث مرسول جمع مرسولات: با سوارانی که اشیا و اجناس مرسوله آزاد خان رالله توضیح این کلمه در عربی نیامده
مداوله و مداولت در فارسی: پتاییدن (مداوم بودن)، شورش زمانه دگر گشت زمانه، چرخ زدن مداومت، دور زدن، انقلاب زمانه
مبذوله در فارسی مونث مبذول: بخشیده، پذیرفته و، انجام شده مونث مبذول: مساعی مبذوله جمع مبذولات
مجاولت در فارسی: همگردی در نبرد با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
ماکوله در فارسی مونث ماکول: خوردنی خوراک خوار تار مونث ماکول جمع ماکولات
پایین مسفله در فارسی: گرا ابزاری است برای هموار کردن زمین شیار کرده ماله
مدفونه در فارسی مونث مدفون: بنگرید به مدفون مونث مدفون جمع مدفونات
