- مسعود (پسرانه)
- نیکبخت، سعادتمند، مبارک، خجسته، نام پسر سلطان محمد غزنوی، نام شاعر معروف قرن پنجم، مسعود سعد سلمان
معنی مسعود - جستجوی لغت در جدول جو
- مسعود
- نیکبخت شده، میمون و مبارک
- مسعود ((مَ))
- نیکبخت، خجسته، فرخنده
- مسعود
- سعادتمند، نیک بخت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث مسعود
سررسید
عادت یافته، خوگرفته
کسی یا چیزی که بر آن سجده می کنند
سد شده، بسته شده، استوار شده، بازداشته شده
عادت یافته
شکمباره، دیوانه، گرما زده، تشنه، هار: سگ
سد شده و بند شده و بسته شده
افسون زده جادو شده
نگونی انگیز (نگونیا سجده) سجده شده کسی که براو سجده کنند: ای آدم، توآنی که الله تعالی... و ترا در بهشت بنشاند و مسجود فریشتگان کرد
وعده کرده شده، تقدیر شده
وعده داده شده
Clogged
obstruído
verstopft
zatkany
заблокированный
заблокований
verstopt
obstruido
obstrué
ostruito
अवरुद्ध
tersumbat
tıkanmış