- مستنکف ((مُ تَ کِ))
- سر باز زننده و خودداری کننده از انجام کاری، کسی که از رؤیت احضاریه یا حکم قرار دادگاه خودداری کند
معنی مستنکف - جستجوی لغت در جدول جو
- مستنکف
- سرپیچی کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کاری که زشت و ناروا تلقی شده
نا شناخته، زشت نا شناسنده، شناسایی خواه 1 زشت ناپسند مکروه: مسلمانان، مسلمانان، بترسید ازگرفت حق که چون بگرفت پیش آرد هزاران کار مستنکر 0 (حسن غزنوی) توضیح در دیوان سید حسن غزنوی 0 مد: 83 مشکلتر آمده، 0 ناشناخته ناشناس 0 ناشناسنده، پرسنده چیزی که نمیداند، جمع مستنکرین
پیوند گر
باد ابرران
پی گم کردن، ننگ داشتن، سرپیچی سر باز زدن، نگاشتن، خود داری کردن، کشیده شدن: به هر راهی ننگ داشتن عار داشتن، سرباز زدن امتناع کردن، سرپیچی
سرباززنی، خودداری
فرودست، تهیدست، ستمدیده، بینوا
استنطاق کننده، بازپرس
عالی، ممتاز، گران بها
یاری خواهنده، دلیر، توانا
استنباط کننده، درک کننده
آنکه طلب کشف چیزی می کند
تازه، نو، شگفت، طرفه، عجیب
مقابل منیر، روشنایی جوینده، روشن
آنکه طلب روشنایی کند، روشن، تابان
استنباط شده، استخراج شده، درک شده
آنکه طلب کفایت کند، کفایت خواهنده
کم درآمد، محتاج، فقیر، درمانده، ناتوان
کسی که یاری و نصرت بخواهد، یاری خواهنده
آنکه آگاهی می دهد، آگاه کننده، طالب آگاهی
ظریف، زیبا، چیزی که ظریف و زیبا ساخته شده
باد سار بد دماغ، گردنکش، خود خواه
آغاز کننده از سر گیرنده، پژوهشخواه آغاز کننده از سرگیرنده، کسی که در محکمه ای مغلوب شده مرافعه خود را در محکمه بالاتر از سر گیرد استیناف دهنده جمع مستانفین
نواله خواه خوراکخواه، روزی برنده تاراجنده خواهنده اکله (لقمه طعام) ازکسی، گیرنده مال ضعیفان
یاد کننده، یاد گیرنده
ستم کننده
استوار گردنده، متین، پایدار
ظریف ساخته شده، ظریف زیبا. یا صنعت مستطرف. هنر زیبا
گرد زننده دور چیزی گردنده گرد گردنده
خانه زاد، نو بر نو رس، شگفت، بر گزیده نازکساخت درمک (ظریف) تازه نو، شگفت عجیب طرفه، برگزیده منتخب
ضعیف شمرده شده، ناتوان یافته شده
در نگرنده، بلند، چیره آنکه چیزی را تحت نظر خود قرار میدهد، مسلط، مرتفع بلند