آنکه از خواب بیدار شده باشد. (از اقرب الموارد). آگاه. بیدار. هشیار: نوم عالم از عبادت به بود آنچنان علمی که مستنبه بود. مولوی (مثنوی). و رجوع به استنباه شود
آنکه از خواب بیدار شده باشد. (از اقرب الموارد). آگاه. بیدار. هشیار: نوم عالم از عبادت به بود آنچنان علمی که مستنبه بود. مولوی (مثنوی). و رجوع به استنباه شود
بپروردن و ببالاییدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پروردن و زنده کردن و گولانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). پروردن. (اقرب الموارد) : نشّی ٔ (مجهولاً) تنشئهً، آفرید و زیست و گوالید و جوان گشت. و قراءالکوفیون او من ینشاء (بفتح شین). (ناظم الاطباء)
بپروردن و ببالاییدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پروردن و زنده کردن و گولانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). پروردن. (اقرب الموارد) : نُشِّی َٔ (مجهولاً) تنشئهً، آفرید و زیست و گوالید و جوان گشت. و قراءالکوفیون او من ینشاء (بفتح شین). (ناظم الاطباء)
تأنیث مستوشم. زن وشم و خال کوبی خواهنده. (از منتهی الارب) : لعن اﷲ الواشمه و المستوشمه. (حدیث از تاریخ ابن عساکر ج 1 ص 120). و رجوع به مستوشم و استیشام شود
تأنیث مستوشم. زن وشم و خال کوبی خواهنده. (از منتهی الارب) : لعن اﷲ الواشمه و المستوشمه. (حدیث از تاریخ ابن عساکر ج 1 ص 120). و رجوع به مستوشم و استیشام شود