معنی مستنشق - فرهنگ فارسی معین
معنی مستنشق
مستنشق((مُ تَ ش ِ))
نفس از بینی کشنده، آن که آب یا مایعی دیگر در بینی استنشاق کند
تصویر مستنشق
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مستنشق
مستنشق
مستنشق
بینی شوی، بینی دم بینی شویه چیزی که آنرا استنشاق کنند 0 آنکه آب یامایعی دیگر دربینی کند، 0 نفس ازبینی کشنده، جمع مستنشقین
فرهنگ لغت هوشیار
مستنشق
مستنشق
استنشاق کننده. آب و جز آن در بینی کننده. (از منتهی الارب) ، استشمام کننده هوا. (از اقرب الموارد). رجوع به استنشاق شود
لغت نامه دهخدا
مستنطق
مستنطق
گویا گرداننده، پرسنده پرسشور باز پرس آنکه ازاشخاص استنطاق کندبازرس، جمع مستنطقین
فرهنگ لغت هوشیار
مستنوق
مستنوق
شتر نر که به ناقه تشبه جسته باشد. (از اقرب الموارد) ، آنکه چیز دیگری را برای خود دعوی می کند مثل آنکه شعر دیگری را به خود نسبت دهد. (ناظم الاطباء). رجوع به استنواق شود
لغت نامه دهخدا
مستنقش
مستنقش
نقاش و مصور. (ناظم الاطباء). رجوع به استنقاش شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.