- مستفسر
- پرس و جو گر آنکه درباره مطالبی از دیگری شرح و توضیح خواهد استفسار کننده، جمع مستفسرین
معنی مستفسر - جستجوی لغت در جدول جو
- مستفسر
- کسی که دربارۀ چیزی از دیگری توضیح و تفسیر بخواهد، استفسار کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع مستفسر درحالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده را نکنند)
کرکسدیس کرکس مانند: در توانایی و نیرو به کرکس ماننده جمع مستنسرین
واپرسی پرس و جو چروش همپرسی وا پرسیدن بیان کردن خواستن طلب تفسیر کردن، پرسیدن، پرسش اقتراح، جستجو تفحص، جمع استفسارات
بهره مند
گرد و دایره مانند، مدور
روی گرداننده، پشت کننده
صاحب بصیرت، دارای فکر و نظر
کاری که زشت و ناروا تلقی شده
به عاریت خواهنده، عاریت گیرنده
نیکو و پسندیده، نیکوشمرده شده
مقابل منیر، روشنایی جوینده، روشن
زنهارخواهنده، پناه برنده، پناهنده
کسی که طلب فیض بکند، استفاضه کننده
کسی که استغفار می کند، آمرزش خواهنده
کسی که با دیگری مشورت کند، مشورت کننده
استفاده کننده، فایده گیرنده، بهره مند، کسی که طلب بهره و فایده بکند
کسی که یاری و نصرت بخواهد، یاری خواهنده
چیزی که به آن چنگ بزنند، بهانه، دست آویز
شادشونده از خبر خوش، شادمان، بشارت دهنده
کسی که خبری را جویا شود، خبرگیر، جویای خبر
استفاده شده، برگرفته، به دست آمده، حاصل شده
چیزی که عاریه گرفته شده، به عاریت خواسته شده
رایزن، کسی که با او مشورت می کنند، طرف مشورت
توضیح و تفسیر خواستن، جویا شدن، پرسیدن، پرسش، سؤال
کسی که خانه، دکان یا چیز دیگر را اجاره کند، اجاره کننده، اجاره دار، اجاره نشین
رهاشده به حال خود، سست، بی پایه، انس گیرنده، رام شونده
آنکه به کسی یا چیزی پشت گرمی پیدا کرده، پشت گرم، دل گرم
پناه جوینده و زنهار خواهنده
سلاکیده سلاک شده (سلاک اجاره) زنهار خواسته اجاره شده، امان خواسته
برانگیزاننده
یابنده ثمر