جدول جو
جدول جو

معنی مستفسر

مستفسر
کسی که دربارۀ چیزی از دیگری توضیح و تفسیر بخواهد، استفسار کننده
تصویری از مستفسر
تصویر مستفسر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مستفسر

مستفسر

مستفسر
پرس و جو گر آنکه درباره مطالبی از دیگری شرح و توضیح خواهد استفسار کننده، جمع مستفسرین
فرهنگ لغت هوشیار

مستفسر

مستفسر
نعت فاعلی از استفسار. بیان کردن خواهنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه طلب ابانت کند. تفسیرخواهنده. پرسنده. پژوهنده. رجوع به استفسار شود
لغت نامه دهخدا

مستنسر

مستنسر
کرکسدیس کرکس مانند: در توانایی و نیرو به کرکس ماننده جمع مستنسرین
فرهنگ لغت هوشیار

مستیسر

مستیسر
آماده شونده. (غیاث) (آنندراج). مهیا شده. (از اقرب الموارد) ، آسان شونده. (آنندراج). سهل شده. (از اقرب الموارد). و رجوع به استیسار شود
لغت نامه دهخدا

مستفخر

مستفخر
نعت فاعلی از استفخار. چیز فاخر خواهنده و فاخر خریدکننده. (ازمنتهی الارب). چیز فاخری خرنده یا چیزی را فاخر بشمار آرنده. (از اقرب الموارد). رجوع به استفخار شود
لغت نامه دهخدا

مستفتر

مستفتر
نعت فاعلی از استفتار. اسب کشان رونده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به استفتار شود
لغت نامه دهخدا

مستفار

مستفار
به لغت عجمیۀ اندلس زراوند است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا