جدول جو
جدول جو

معنی مستطیل - جستجوی لغت در جدول جو

مستطیل
دراز، طویل، چیزی که طولش بیشتر از عرضش باشد
تصویری از مستطیل
تصویر مستطیل
فرهنگ لغت هوشیار
مستطیل
((مُ تَ))
دراز، طولانی، شکل چهارگوشی که طول آن بزرگتر از عرض باشد
تصویری از مستطیل
تصویر مستطیل
فرهنگ فارسی معین
مستطیل
شکل متوازی الاضلاع که هر یک از زوایای آن برابر با یک قائمه باشد، شکل چهارگوشه که دو ضلع آن بلندتر از دو ضلع دیگر باشد، مربع مستطیل
تصویری از مستطیل
تصویر مستطیل
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستطیع
تصویر مستطیع
توانگر، کسی که استطاعت و توانایی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستحیل
تصویر مستحیل
محال، نابودنی، امری که محال و غیر ممکن به نظر آید، از حال خود برگشته، تغییر شکل یافته، جسمی که تبدیل به جسم دیگر شده باشد، مکار، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
ترفند گر، ناشدنی، دیسنده، یاوه، فرساینده، ور تیشنده (تبدیل شونده) امری که محال و ناممکن باشد، جسمی که تبدیل بجسم دیگر شده مانند سگی که در نمکزارافتاده و تبدیل بنمک شود تبدیل شونده از حالی بحالی درآینده، مستهلک: امن دروی مستحیل و عدل دروی ناپدید کام دروی ناروا صحت دراو ناپایدار. (جمال الدین عبدالرزاق)، سخن بی سروته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستطیف
تصویر مستطیف
گرد زننده دور چیزی گردنده گرد گردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستطیع
تصویر مستطیع
توانگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستطیر
تصویر مستطیر
درخشان، منتشر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستطیب
تصویر مستطیب
پاکیزه شونده پاک گردنده، پاک منزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستطیف
تصویر مستطیف
((مُ تَ))
دور چیزی گردنده، گرد گردنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستطیع
تصویر مستطیع
((مُ تَ))
توانگر، کسی که استطاعت و توانایی دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستطیر
تصویر مستطیر
((مُ تَ))
درخشان، منتشر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستطیب
تصویر مستطیب
((مُ طَ))
پاکیزه شونده، پاک گردنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستحیل
تصویر مستحیل
((مُ تَ))
سخن محال، امری که محال و غیر ممکن باشد، از حالی به حالی درآینده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستطیر
تصویر مستطیر
پراکنده، منتشر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستطیلی بودن
تصویر مستطیلی بودن
Rectangularity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مستطیل شکل
تصویر مستطیل شکل
Rectangular
دیکشنری فارسی به انگلیسی
прямоугольность
دیکشنری فارسی به روسی