نعت فاعلی از استطاله. آنچه دراز شده باشد. (اقرب الموارد). دراز. (منتهی الارب). طویل، الفجرالمستطیل، فجر اول که فجر کاذب نیز گویند. (منتهی الارب). رجوع به استطاله شود، در اصطلاح هندسه، جسمی دراز که طول و عرضش برابر نباشد. (غیاث). سطحی مستوی که از چهار جانب چهار ضلع همگی آن سطح را احاطه کرده باشد و هر دو ضلع روبروی یکدیگر از آن اضلاع متساوی باشند. و جمیع چهار ضلع برهم قائمه باشند و مستطیل را مسطح نیز نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). مربع قائم الزوایا که هر دو ضلع متقابل آن متساوی باشند، و محیط آن از دو برابر کردن مجموع طول و عرض بدست می آید و مساحتش حاصل ضرب طول در عرض است، حرف ضاد. (ناظم الاطباء)
ترفند گر، ناشدنی، دیسنده، یاوه، فرساینده، ور تیشنده (تبدیل شونده) امری که محال و ناممکن باشد، جسمی که تبدیل بجسم دیگر شده مانند سگی که در نمکزارافتاده و تبدیل بنمک شود تبدیل شونده از حالی بحالی درآینده، مستهلک: امن دروی مستحیل و عدل دروی ناپدید کام دروی ناروا صحت دراو ناپایدار. (جمال الدین عبدالرزاق)، سخن بی سروته