- مستشاری
- در تازی نیامده رایزنی سباری عمل وشغل مستشار، اداره ای که مستشاران در آن کار کنند
معنی مستشاری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

محکمی، استحکام، محکم کاری، در امور نظامی درجۀ استوار داشتن. استوار، استقامت، ثبات، پایداری، اطمینان
رای خواهی، سگال خواهی (سگال فکر اندیشه) بنگالش خواستن رای زدن مشورت خواستن مشورت کردن شورکردن، رایزنی صلاح پرسی، جمع استشارات
رای خواهی، سگال خواهی (سگال فکر اندیشه) بنگالش خواستن رای زدن مشورت خواستن مشورت کردن شورکردن، رایزنی صلاح پرسی، جمع استشارات


((مُ تَ))
فرهنگ فارسی معین
طرف مشورت، رایزن، متخصصی که از کشورهای خارج برای اصلاح وزارتخانه یا اداره ای استخدام کنند، سفارت رای زن سفارت
manipulacja
manipulação
camuflado
Manipulation
zamaskowany
маніпуляція
замаскований
getarnt
манипуляция
замаскированный
camuffato