جدول جو
جدول جو

معنی مستدعیه - جستجوی لغت در جدول جو

مستدعیه(مُ تَ عَ یَ)
مستدعاه. تأنیث مستدعی. رجوع به مستدعی و استدعاء شود
لغت نامه دهخدا
مستدعیه
مستدعیه در فارسی مونث مستدعی: درخواست مونث مستدعی، جمع مستدعیات
تصویری از مستدعیه
تصویر مستدعیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستدعیات
تصویر مستدعیات
مستدعا، درخواست شده، خواهش شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستدعی
تصویر مستدعی
کسی که چیزی درخواست می کند، درخواست کننده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ نی یَ)
از فرق مشبهۀ شیعه بوده اند. (از خاندان نوبختی ص 264) (از خطط مقریزی ج 4 ص 170)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فِءْ)
نعت فاعلی از استدفاء. لباس گرم پوشیده. (ناظم الاطباء). آنکه دفاء و جامۀ گرم پوشد. (اقرب الموارد) ، گرم کننده خود را بوسیلۀ جامه یا آتش و غیره. (اقرب الموارد). و رجوع به استدفاء شود، در عبارت ذیل از جهانگشای جوینی (چ طهران ص 4) می نماید که معنی کلمه توسعی دارد. مثلاً گرمی خواهنده در آغوش کسی و نظایرآن: هر مزوری وزیری و هر مدبری دبیری و هر مستدفئی مستوفیی. (جهانگشای جوینی چ تهران ص 4)
لغت نامه دهخدا
(مُ سَ دَ بی یَ)
برج، موضعی است در نزدیکی بحر احمر. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لی یَ)
تأنیث مستعلی. رجوع به مستعلی شود، حروف مستعلیه، حروف مستعلی. رجوع به مستعلی و مستعلیات شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
جمع واژۀ مستمع (در حالت نصبی وجری). شنوندگان. گوش دارندگان. رجوع به مستمع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَ)
مؤنث مستدیر که نعت فاعلی است از استداره. رجوع به مستدیر و استداره شود، گرد. مدور.
- حرکت مستدیره، عبارت از حرکت دورانی است مانند حرکات افلاک. در مقابل حرکت مستقیمه. (فرهنگ علوم عقلی از دستور و شفا)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عَ)
جمع واژۀ مستدعیه. عرایض و چیزهای درخواست شده و استدعاشده. (ناظم الاطباء). تقاضاها. درخواستها: عرض مطالب مستدعیات اکثر صاحب جمعان به ناظر بیوتات تعلق دارد. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 12). (معیران) مستدعیات خود را بدون واسطه مشافههً عرض.... می داشته اند. (تذکرهالملوک ص 21). رجوع به مستدعیه و مستدعی ̍ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
مستدع. نعت فاعلی از استدعاء. درخواست کننده. (غیاث) (آنندراج). آنکه خواهش کند. خواهشمند. طلب کننده. خواهنده. خواستار.
- مستدعی تمییز، فرجام خواه. (لغات فرهنگستان).
- مستدعی شدن، درخواست کردن. خواهشمند شدن.
- مستدعی گشتن (گردیدن) ، درخواست کردن. استدعا کردن: متمکن گردانیدن سلطان حسین میرزا را بر سریر سلطنت ایران ملتمس و مستدعی گردید. (مجمل التواریخ گلستانه ص 218)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عا)
نعت مفعولی از استدعاء. آنچه خواهش شده. درخواست شده. خواسته شده. استدعاشده. رجوع به استدعاء شود.
- مستدعی علیه تمییز، فرجام خوانده. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(مُتَ رِ کَ)
فرقه ای از نجاریه. (اقرب الموارد). گروهی از فرقۀ نجاریه هستند که بر قسمتی از خودشان که معروف به زعفرانیه بودند استدراک نموده گفتند: کلام الله مطلقاً مخلوق است ولکن ما با سنت موافقت نموده و گوئیم کلام الله غیرمخلوق است. و گفته اند آنچه را که مخالفان طریقت ما گویند ما گفتار آنان را به دروغ تعبیر می کنیم حتی اگر بگویند لااله الالله ، گوئیم آن هم دروغ باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون از شرح المواقف)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رِ کَ)
تأنیث مستدرک. رجوع به مستدرک و استدراک شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَ کَ)
تأنیث مستدرک. رجوع به مستدرک و استدراک شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ خی یَ)
تأنیث مسترخی. رجوع به مسترخی و استرخاء شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
مستدعیه. مؤنث مستدعی که نعت مفعولی است از استدعاء. رجوع به مستدعی و استدعاء شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مستضعفه
تصویر مستضعفه
مونث مستضعف
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مستمع، نیوشایان شنودگان جمع مستمع درحالت نصبی وجری (درفارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
مستودعه در فارسی مونث مستودع: بر ستانده سپرده مونث مستودع، جمع مستودعات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مستعد، آتاوان اروندان آمادگان جمع مستعدء درحالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستعلیه
تصویر مستعلیه
مستعلیه در فارسی مونث مستعلی و کامی وات کامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستدعیات
تصویر مستدعیات
جمع مستدعیه، در خواست ها جمع مستدعیه (مستدعی) در خواستها تقاضاها
فرهنگ لغت هوشیار
مستبدعه در فارسی مونث مستبدع: نو پیدا، شگفتا مونث مستبدع جمع مستبدعات
فرهنگ لغت هوشیار
مستثنیه در فارسی مونث مستثنی جدا کرده جدا جزان مگر مونث مستثنی جمع مستثنیات
فرهنگ لغت هوشیار
متداعیه در فارسی مونث متداعی: هما ویز همچم خواهان مونث متداعی جمع متداعیات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبتدع، نو آوران نو گذاران جمع مبتدع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستدعی
تصویر مستدعی
خواهنده و خواستار، خواسته شده
فرهنگ لغت هوشیار
مستدیره در فارسی مونث مستدیر بنگرید به مستدیر مونث مستدیر، جمع مستدیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستدعی
تصویر مستدعی
((مُ تَ))
درخواست کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستدعی
تصویر مستدعی
((مُ تَ عا))
درخواست شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستمعین
تصویر مستمعین
شنوندگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مستدعی
تصویر مستدعی
خواهشمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تقاضامند، خواستار، خواهشمند، متمنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد