مستدم. نعت فاعلی از استدماء. آنکه به مدارا و نرمی حق خود را از غریم بستد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، خون آرنده از بینی خود و سر پست کننده در آن حالت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به استدماء شود
مستدم. نعت فاعلی از استدماء. آنکه به مدارا و نرمی حق خود را از غریم بستد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، خون آرنده از بینی خود و سر پست کننده در آن حالت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به استدماء شود
مسترع. نعت فاعلی از استرعاء. نگه داشتن خواهنده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). آنکه می خواهد از کسی که نگهبانی کند ستوران و چراگاه را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به استرعاء شود
مسترع. نعت فاعلی از استرعاء. نگه داشتن خواهنده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). آنکه می خواهد از کسی که نگهبانی کند ستوران و چراگاه را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به استرعاء شود
جمع واژۀ مستدعیه. عرایض و چیزهای درخواست شده و استدعاشده. (ناظم الاطباء). تقاضاها. درخواستها: عرض مطالب مستدعیات اکثر صاحب جمعان به ناظر بیوتات تعلق دارد. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 12). (معیران) مستدعیات خود را بدون واسطه مشافههً عرض.... می داشته اند. (تذکرهالملوک ص 21). رجوع به مستدعیه و مستدعی ̍ شود
جَمعِ واژۀ مستدعیه. عرایض و چیزهای درخواست شده و استدعاشده. (ناظم الاطباء). تقاضاها. درخواستها: عرض مطالب مستدعیات اکثر صاحب جمعان به ناظر بیوتات تعلق دارد. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 12). (معیران) مستدعیات خود را بدون واسطه مشافههً عرض.... می داشته اند. (تذکرهالملوک ص 21). رجوع به مستدعیه و مُستدعی ̍ شود
بیش خواهی در خواست فرا خواندن خواندن، درخواست کردن، در خواستن با فروتنی، خواهش با تضرع در خواست: استدعای شرفیابی کرد، جمع استدعاآت، خواندن، خواستن، درخواست کردن، خواهش کردن
بیش خواهی در خواست فرا خواندن خواندن، درخواست کردن، در خواستن با فروتنی، خواهش با تضرع در خواست: استدعای شرفیابی کرد، جمع استدعاآت، خواندن، خواستن، درخواست کردن، خواهش کردن