- مستجنح (مُ تَ نَ)
نعت مفعولی از مصدر استجناح، خم شده و مایل کرده شده. (اقرب الموارد). رجوع به استجناح شود
معنی مستجنح - جستجوی لغت در جدول جو
- مستجنح (مُ تَ نِ)
نعت فاعلی از مصدر استجناح. خم شونده ومایل شونده. (اقرب الموارد) ، خم کننده ومایل کننده. (اقرب الموارد). رجوع به استجناح شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیزی که از حکم عمومی خارج و برکنار شده باشد، استثناشده، بیرون کرده شده
(مُ تَ جِن ن)
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی از مصدر استجنان، پوشیده شده. (منتهی الارب) ، به طرب فراخواننده. (اقرب الموارد). رجوع به استجنان شود
(مُ تَ جَنْ نِ)
لغت نامه دهخدا
اعتماد کننده بردو کف دست در سجده و گشاده دارنده و هر دو بازو را. (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به تجنح شود
(مُ تَ رِ)
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی از مصدر استجراح. عیب و فساد بیرون آورنده. (آنندراج) ، خراب و فاسد و تباه. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به استجراح شود
(مُ تَ نِ)
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی از استمناح. عطیه خواهنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به استمناح شود
(مُ تَ جِ)
لغت نامه دهخدا
درخواست کننده از کسی که حاجتش را برآورده سازد. (اقرب الموارد). رجوع به استنجاح شود
(مُ تَ جَن ن)
لغت نامه دهخدا
نعت مفعولی از مصدر استجنان، دیوانه و جن زده. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به استجنان شود
چیزی که حرکات و سکنات آن بطورمستان باشد چون لغزش مستانه و رفتار مستانه و گریه مستانه
آبخانه، جای آسایش و فراغت و جای راحت، جای لازم، کنار آب، حاجتگاه، خلا، طهارت خانه
آغاز کننده از سر گیرنده، پژوهشخواه آغاز کننده از سرگیرنده، کسی که در محکمه ای مغلوب شده مرافعه خود را در محکمه بالاتر از سر گیرد استیناف دهنده جمع مستانفین
قبول کرده شده، پذیرفته، مقبول، انجام یافته، برآورده، درگیر شده، روا
سلاکیده سلاک شده (سلاک اجاره) زنهار خواسته اجاره شده، امان خواسته
مستجده در فارسی مونث مستجد: نو سازی شده نو گشته مونث مستجد (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : مکتوب که بر اهالی دیار بکر نوشته است در باب حفر نهر مستجده... مونث مستجد
از ریشه پارسی جایزه خواهنده زه خواهنده، پروانه خواه پرگخواه اجازه خواهنده، آنکه جواز خواهد، کسی که صله و جایزه طلبد جمع مستجیزین
