- مستبشر
- شادشونده از خبر خوش، شادمان، بشارت دهنده
معنی مستبشر - جستجوی لغت در جدول جو
- مستبشر
- مژده یافت گشاده روی دلخوش شاد شونده از خبرهای خوش، شادمان
- مستبشر ((مُ تَ ش))
- شادمان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صاحب بصیرت، دارای فکر و نظر
باد سار بد دماغ، گردنکش، خود خواه
بینا دل بینشور تیز بین بینادل شونده صاحب بصیرت جمع مستبصرین
ناپسند ناخوشایند بی مزه ناپسند داشته زشت شمرده، ناپسند زشت
شادمان شدن: بعز بساط بوس مفتخر و مستبشر گشت
شامان شدن
مژده یافتن دلخوش گشتن
مژده یافتن دلخوش گشتن
گشاده روئی
خاور شناس
عالی، ممتاز، گران بها
راه راست جوینده، سالک
گرد و دایره مانند، مدور
روی گرداننده، پشت کننده
دور، بعید، دوراز آنتظار
کاری که زشت و ناروا تلقی شده
به عاریت خواهنده، عاریت گیرنده
شاد شدن، شادمانی، شنیدن خبر خوش
زنهارخواهنده، پناه برنده، پناهنده
کسی که استغفار می کند، آمرزش خواهنده
کسی که با دیگری مشورت کند، مشورت کننده
کسی که یاری و نصرت بخواهد، یاری خواهنده
کسی که خبری را جویا شود، خبرگیر، جویای خبر
چیزی که عاریه گرفته شده، به عاریت خواسته شده
رایزن، کسی که با او مشورت می کنند، طرف مشورت
کسی که خانه، دکان یا چیز دیگر را اجاره کند، اجاره کننده، اجاره دار، اجاره نشین
آنکه به کسی یا چیزی پشت گرمی پیدا کرده، پشت گرم، دل گرم
مژده دهنده
جمع مسبار، زخم کاوها گمانه ها
پناه جوینده و زنهار خواهنده