- مستادب
- از ریشه پارسی ادب آموزنده
معنی مستادب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وامدار
ادب آموخته از ریشه پارس ادب آموخته ادب آموخته ادب گرفته جمع متادبین
ادب آموخته
اجتهاد
معلمی آموزگاری استاد بودن، بالاترین مقام آموزشی دانشگاه پایین تر از آن دانشیاری است، حذاقت مهارت ماهری نیک دانی، زیرکی حیله تدبیر چاره مکر
قایم بر پای مانده، ساکن بی حرکت راکد، خادم خدمتکار پرستنده، کاسد و از رونق افتاده، در تداول هندیان چوبی که خیمه و مانند آنرا بر آن نصب میکنند ستون خیمه عمود
ایستادن قیام کردن برخاستن، مقاومت کردن، پایدار ماندن در خدمت ایستادن دیری خدمت ماندن در خدمت ایستاد ن دیری خدمت کردن، اقامت کردن ماندن، مصمم شدن عزم کردن قصد کردن، توقف کردن، یا استادن به کاری. مشغول شدن به آن و ورزیدن آن
گوارا، مطبوع و خوشایند
روی گرداننده، پشت کننده
اجابت کننده، قبول کننده
دوام یافته، پایدار، دائم
موجب، سبب، دنباله رو، پیرو
تازه به وجودآمده، نو، جدید
مستلزم، ایجاب کننده، سزاوار
غریب شمرده، عجیب وغریب، بیگانه
جلب کننده به سوی خود، کشاننده
بینوا، بیچاره، ازبیخ برکنده، ریشه کن شده
استفاده شده، برگرفته، به دست آمده، حاصل شده
برآورده شده، اجابت شده، به اجابت رسیده، قبول شده
گاوباز، آنکه سوار بر اسب یا پیاده با گاو نبرد کند
پاک و پاکیزه، عنوان محترمانه در خطاب به شخص، خوشایند، شایسته مثلاً کتاب مستطاب
کسی که خانه، دکان یا چیز دیگر را اجاره کند، اجاره کننده، اجاره دار، اجاره نشین
خدمتگزار، کسی که از او در برابر حقوق مشخص خدمت می خواهند
با خوشحالی مانند مستان، مست کننده، کنایه از با حالت مستی
ایستادن، سرپا بودن، برپا شدن، برخاستن، درنگ کردن، توقف کردن، مقاومت کردن، اقامت کردن، شدن
کسی که از اعراب تقلید می کند، عجم داخل شده در میان اعراب
آنکه در میدان عمومی باگاو بجنگد و درصورت امکان او را بکشد گاو باز
متادبه در فارسی مونث متادب از ریشه پارسی ادب آموخته مونث متادب جمع متادبات
تازه وجود آمده
اجابت کننده، جواب گوینده
کشاننده جلب کننده کشاننده
مستجده در فارسی مونث مستجد: نو سازی شده نو گشته مونث مستجد (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : مکتوب که بر اهالی دیار بکر نوشته است در باب حفر نهر مستجده... مونث مستجد
قبول کرده شده، پذیرفته، مقبول، انجام یافته، برآورده، درگیر شده، روا