- مسبوق
- با سابقه
معنی مسبوق - جستجوی لغت در جدول جو
- مسبوق ((مَ))
- سبقت گرفته، گذشته، آگاه، مطلع، به سابقه آن چه که قبلاً عین یا شبیه آن وقوع یافته باشد
- مسبوق
- مقابل سابق، آنکه یا آنچه برآن سبقت گرفته اند، پیشی گرفته شده، آگاه، مطلع، دارای سابقه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساییده شده، کوبیده شده
بیهوش، بیمار بستری، چشم فراز کرده چشم بسته
دزدیده، سرقت شده، ربوده
سوده، کوفته، ریزه ریزه شده ساییده شده، کوبیده شده کوفته
پیش بر پیش پیشی گیرنده