- مسبوت
- بیهوش، بیمار بستری، چشم فراز کرده چشم بسته
معنی مسبوت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه دربارۀ آن حرفی زده نمی شود
پا بر جا پا برجا
با سابقه
نرم و لیز
از بیخ بر کنده، داراک برده
کسی که دچار بیماری سکته شده باشد، خاموش شده
مرد بد دل و بیخرد، مرد دل گنده
مقابل سابق، آنکه یا آنچه برآن سبقت گرفته اند، پیشی گرفته شده، آگاه، مطلع، دارای سابقه
جمع سبت، شنبه ها روزهای شنبه
خواب انگیز خواب آور دوای خواب آور