جدول جو
جدول جو

معنی مزورانه - جستجوی لغت در جدول جو

مزورانه
(مُ زَوْ وِ نَ / نِ)
از روی تزویر. رجوع به تزویر و مزوّر شود
لغت نامه دهخدا
مزورانه
ریاکارانه، محیلانه، مکارانه، منافقانه
متضاد: مخلصانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جسورانه
تصویر جسورانه
بی باکانه، گستاخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغرورانه
تصویر مغرورانه
از روی غرور و تکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملوکانه
تصویر ملوکانه
شاهانه، منسوب و مربوط به شاه، درخور شاهان مانند شاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مظفرانه
تصویر مظفرانه
پیروزمندانه، توام با پیروزمندی، با حالت پیروزمندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موریانه
تصویر موریانه
نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند
چوب خوٰارک، تافشک، رشمیز، رونجو، ریونجو، لبنگ، دیوک، ارضه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متهورانه
تصویر متهورانه
از روی تهور و بی باکی، بی باکانه، گستاخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زورخانه
تصویر زورخانه
ورزشگاه، محل مخصوص ورزش های باستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
با مهارت، از روی مهارت و استادی
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
مورجانه. موریانه. زنگی است که در آهن پیدا شود و به پرداخت زدوده نگردد. (از آنندراج) (از انجمن آرا) (یادداشت لغت نامه). رجوع به مورچانه و موریانه شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زُو نَ / نِ)
بندی باشد آهنین که بر پای بندیان گذارند. (برهان). بندی باشد از آهن که بر پای مجرمان نهند وآنرا به فتح آورده اند. (انجمن آرا). بندی باشد که در پای مجرمان نهند و آن از آهن می باشد. (آنندراج). بخا و بندی آهنین که بر پای بندیان نهند. (ناظم الاطباء). رجوع به زولانه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ نَ / نِ)
همانند مزدور. چون مزدور. مانند شخص اجیر و مزدور. (ناظم الاطباء). رجوع به مزدور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تهورانه
تصویر تهورانه
بیباکی و رشادت
فرهنگ لغت هوشیار
پیروز مندانه با پیروزی پیروزمندانه: سردار... مظفرانه و ارد پایتخت شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزبرانه
تصویر هزبرانه
شیر وش دلیرانه مانندشیران، مانندپهلوانان ودلیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مورچانه
تصویر مورچانه
زنگاری که در آهن و فولاد بهم رسد
فرهنگ لغت هوشیار
زنگاری که آهن و فولاد را ضایع میکند بطوریکه از صیقل کردن برطرف نشود، حشره ای مانند مورچه که خوراک آن چوب است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جسورانه
تصویر جسورانه
متهورانه، بی باکی گستاخانه، بی پروائی با کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغرورانه
تصویر مغرورانه
خود خواهانه همچون مغروران مانند مغرور: (دختر نگاهی مغرورانه بسوی مرد افکند و گفت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوکانه
تصویر ملوکانه
در خور شاهان و بزرگان
فرهنگ لغت هوشیار
بی باکانه گستاخانه: شیخ علی خان خود را متهورانه بر آن هزار سوار زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادرانه
تصویر مادرانه
آمیخته با مهر محبت، منسوب به مادر
فرهنگ لغت هوشیار
بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزوران
تصویر مزوران
جمع مزوره، ریوکاران فرغولکاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زورخانه
تصویر زورخانه
جایی که در آن ورزشهای قدیمی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
با زبردستی و مهارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زورخانه
تصویر زورخانه
((نِ))
محل مخصوص ورزش های باستانی، باشگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیورانه
تصویر غیورانه
((غَ نِ))
از روی غیرت، به شیوه و روش غیرتمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مادرانه
تصویر مادرانه
((~. ن))
مانند مادر، از روی مهر و سنجیدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متهورانه
تصویر متهورانه
((مُ تَ هَ وَُ نِ))
بی باکانه، گستاخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملوکانه
تصویر ملوکانه
((مُ نِ))
شاهانه، پادشاهانه
فرهنگ فارسی معین
((نِ))
حشره ای است از راسته آرکیپترها که نزدیک به راسته رگ بالان است. موریانه حشره ای است اجتماعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مورچانه
تصویر مورچانه
((نِ))
زنگ آهن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزبرانه
تصویر هزبرانه
((هِ زَ نِ یا نَ))
مانند شیران، مانند پهلوانان و دلیران
فرهنگ فارسی معین