- مزور
- تزویر کننده، دورو، دروغ گو، دروغ پرداز
معنی مزور - جستجوی لغت در جدول جو
- مزور
- ساختگی، دروغی، غذای مخصوص بیمار، مزوّره
- مزور
- دروغگو، تزویر کننده
- مزور ((مَ))
- زیارت شده
- مزور ((مُ زَ وِّ))
- دورو، تزویرکننده
- مزور ((مُ زَ وَّ))
- غذای بدون چربی که برای بیمار تجویز می کردند
- مزور
- زیارت شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مزوّر، تزویر کننده، دورو، دروغ گو، دروغ پرداز
در تازی نیامده بیمار با بیمار خور مونث مزور: تزویر شده، نوعی آش که ببیماران دهند. (باگوشت یا بی گوشت) جمع مزورات
مزوره در فارسی مونث مزور: ریویده، بیمار با بیمار خور مزوره در فارسی مونث مزور: ریوکار فرغولکار مونث مزور: تزویر شده، نوعی آش که ببیماران دهند. (باگوشت یا بی گوشت) جمع مزورات
دو تن که به یک اندازه زور و قوه داشته باشند
پارسی تازی شده، جمع بزر، برزها جمع تخمها تخمهای سبزی
بازبینی، بازنگری، رفت و آمد
آزمند حریص آزمند حریص طماع
شتر شتر
کودک نارسید (نابالغ) مرد ناتوان، کودک نارسید
حریص، صاحب آز، آزمند، برای مثال چو داننده مردم بود آزور / همی دانش او نیاید به بر (فردوسی - ۷/۵۲) برای مثال جرعۀ جام جود اگر بخورم / نکند درد منّتم مخمور ی مرد باش ای حمیّت قانع / خاک خور ای طبیعت آزور (انوری - ۲۳۸)
از آلات موسیقی، عود
آراسته و زینت کرده شده
نوشته، نوشته شده، ذکر شده
نورانی، روشن شده، درخشان
قیر اندود شده، گرد بریده شده
دارای تصویر، دارای شکل و صورت
راهی که دو مکان را به هم وصل کند، راه ارتباطی مثلاً محور تهران ی قم، کنایه از چیزی که امور بر مبنای آن جریان یابد، اساس، مبنا، میله ای به شکل استوانه که جسمی به دور آن می گردد، در علم زمین شناسی خطی فرضی که یک سر آن در قطب شمال و سر دیگرش در قطب جنوب است و زمین حرکت وضعی خود را دور آن انجام می دهد
جای زیارت، زیارتگاه، گور، آرامگاه
بذرها، دانه ها، تخمها، جمع واژۀ بزر
دارای النگو یا دستبند، زینت یافته، آراسته شده
رفتن، گذشتن، گذر کردن، مطالعۀ اجمالی کتاب، سپری شدن
کرمخواره از پرندگان
پر فرزند
کشته شده، شتر یا گوسپند کشته شده
آنچه گرد خود گردد، خط موهومی که یک سر آن در قطب شمال و سر دیگرش در قطب جنوب است و زمین حرکت وضعی خود را دور آن انجام میدهد
آنکه دور می گرداند