جدول جو
جدول جو

معنی مزهر - جستجوی لغت در جدول جو

مزهر
از آلات موسیقی، عود
تصویری از مزهر
تصویر مزهر
فرهنگ فارسی عمید
مزهر
(مُ هَِ)
کسی که آتش برای مهمان می افروزد. (اقرب الموارد) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
مزهر
(مِ هََ)
بربط. عود. ج، مزاهر. (اقرب الموارد) (دهار) (مهذب الاسماء) (یواقیت). بربت. گران. (السامی). چوبی که بدان میزنند و می نوازند. (منتهی الارب) (آنندراج). آلتی که می نوازند آن را. (ناظم الاطباء). قسمی از آلات مرسیقی. ج، مزاهر. (زمخشری) :
ز دستان قمری در او بانگ عنقا
ز آواز بلبل در او زخم مزهر.
؟
، دف بزرگ. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مزهر
بربت، دنبک بدینگونه آمده در برخی فرهنگ ها، چوبی که بدان زنند و نوازند چو به ک در این چامه خاقانی سخن از زخمه و زبان می رود: زخمه مطربان صلای صبوح در زبان های مزهر اندازد از سازهایی که مشخصات آن کاملا معلوم نیست: بعضی از نویسندگان مزهر را نام دیگری برای عود ذکر کرده اند و عده ای هم آنرا نوعی از سازهای ضربی از قبیل طبل یا دنبک دانسته اند در حالیکه در نظر عده دیگر وجود سیم (اوتار) در این ساز محقق بوده است. زخمه مطربان صلای صبوح در زبانهای مزهر اندازد. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مطهر
تصویر مطهر
(پسرانه)
پاک و مقدس، منزه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مظهر
تصویر مظهر
(پسرانه)
نماد، نشانه، محل تجلی، تجلی گاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مطهر
تصویر مطهر
پاک شده، پاک و پاکیزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزور
تصویر مزور
ساختگی، دروغی، غذای مخصوص بیمار، مزوّره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطهر
تصویر مطهر
پاک کننده، آنکه چیزی را پاک و تمیز کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزار
تصویر مزار
جای زیارت، زیارتگاه، گور، آرامگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
استاد، زبردست، حاذق، کار آزموده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مظهر
تصویر مظهر
محل ظهور، جای آشکار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازهر
تصویر ازهر
روشن، درخشان، درخشان تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزور
تصویر مزور
تزویر کننده، دورو، دروغ گو، دروغ پرداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزبر
تصویر مزبر
کلک خامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزره
تصویر مزره
چراغدان مرزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مظهر
تصویر مظهر
آشکار شده، آشکار کرده، پیدا، محل ظهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصهر
تصویر مصهر
کوره بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشهر
تصویر مشهر
مشهور، معروف، شناخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزور
تصویر مزور
دروغگو، تزویر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزیر
تصویر مزیر
کاربر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازهر
تصویر ازهر
بسیار روشن، درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزار
تصویر مزار
زیارت کردن، قبر، زیارتگاه، گور
فرهنگ لغت هوشیار
سیه نای، شیر آب، جامه در پیچیده نای سیه نای، عود بربط: قاریان زالحان ناخوش نظم قرآن برده اند صوت را در قول همچون زیر مزمر کرده اند. (سنائی) توضیح آقای حسینعلی ملاح مزمر بمعنی عود و بر بط را اشتباه فرهنگ نویسان و شاعران و اصل آنرا همان مزمار داند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهر
تصویر منهر
چاهکن، جویکن، زن فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
استاد کار در کار خویشتن، حاذق در هر کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزهره
تصویر مزهره
از ریشه پارسی زه گوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطهر
تصویر مطهر
پاک کرده شده، پاکیزه، مقدس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
((هِ))
استاد و چیره دست در کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزار
تصویر مزار
((مَ))
گور، قبر، به ویژه قبری که زیارتگاه باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزور
تصویر مزور
((مَ))
زیارت شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازهر
تصویر ازهر
((اَ هَ))
روشن تر، روشن، درخشان، ماه، سفید رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
کار آزموده، چیره دست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزار
تصویر مزار
قبر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مظهر
تصویر مظهر
نمودگاه، نماد
فرهنگ واژه فارسی سره