جدول جو
جدول جو

معنی مزدیکت - جستجوی لغت در جدول جو

مزدیکت
(مَ کَ)
ظاهراً نام قریه ای به نخشب یا سمرقند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
نه به مزدیکت اندرم یخدان
نه سخن چون فقاع یخدانی.
سوزنی (دیوان ص 88)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مزدیسن
تصویر مزدیسن
مزدیسنا، زرتشتی، آنکه به دین و آیین زردشت اعتقاد دارد، پیرو زردشت، زردشتی، زردهشتی، مزدیسنی، گبر، گبرک، مزداپرست، بهدین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
نزدیک بودن، قرابت، همسایگی، خویشاوندی، مقاربت، رابطۀ جنسی
نزدیکی کردن: مقاربت، جماع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مادیات
تصویر مادیات
جسمیات، مقابل مجردات، هر چیز که مادی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزدیسن
تصویر مزدیسن
جمع مزدیسن زرتشت بیرون آمد و دین مزدیسنان آورد
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی را در معرض فروش گذاشتن بنحوی که هر خریداری که قیمت بیشتر پیشنهاد کند آن چیز بوی فروخته شود: حراج مقابل مناقصه جمع مزایدات
فرهنگ لغت هوشیار
نزدیک بودن قرب، قرب جوار: نزدیکی همدان دهی است... یادرنزدیکی: درنزدیکی کرمانشاه جنگ شد، یابهمین نزدیکی. بهمین زودی بزودی زودباشدکه عن قریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
((نَ))
نسبت، خویشاوندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
تقرب، قربت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
Nearby, Nearness, Proximity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
voisin, proximité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
proximité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
কাছাকাছি , নিকটতা , নিকটতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
নিকটতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
पास , निकटता , निकटता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
निकटता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
vicino, vicinanza, prossimità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
kedekatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
vicinanza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
cercano, cercanía, proximidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
terdekat, kedekatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
найближчий , близькість , близькість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
cercanía
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
nahegelegen, Nähe
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
Nähe
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
nabij, nabijheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
nabijheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
близькість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
ближайший , близость , близость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
близость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
najbliższy, bliskość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
bliskość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
próximo, proximidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
proximidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نزدیکی
تصویر نزدیکی
yakınlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی