جدول جو
جدول جو

معنی مزدرد - جستجوی لغت در جدول جو

مزدرد(مُ دَ رِ)
فروبرندۀ لقمه به گلو. (آنندراج). فرو برندۀ لقمه و جز آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ دَ هَِ)
نعت فاعلی از ازدهاد. کم شمرنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). آن که چیزی را اندک می پندارد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ را)
حقیرو خوار. (آنندراج) (ناظم الاطباء). چیزهای حقیر و بی قابلیت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، شیر بیشه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، حقیر دارنده و کم شمرنده. (آنندراج). حقیر دارندۀ کسی. (ناظم الاطباء). رجوع به ازدراء (مادۀ زری) شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ رِ)
از حلق فروبرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ رِ)
کارندۀ تخم. (آنندراج). زراعت کننده و تخم کارنده. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ رَ)
کشتزار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مزروع. کاشته. کشته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ بِ)
مسکه برآرنده و صاحب مسکه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ زَ)
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش حومه تربت حیدریه در4هزارگزی جنوب تربت حیدریه سر راه رشخوار، در جلگۀ معتدل واقع و دارای 318 تن سکنه است. آبش از قنات، محصولش غلات، چغندر، پنبه. شغل مردمش زراعت، گله داری وکرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مِ رَ)
رشته ای که بدان گلوی شتر را بندند و خبه کنندتا نشخوار از شکم بدهان نیارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زراد. مخنقه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ زَرْ رَ)
زره حلقه. حلقه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) :
بأسش چون نسج عنکبوت کند روی
جوشن خرپشته را و درع مزرد.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 18).
گفتی صرح ممرد است یا جوشن مزرد. (سندبادنامه ص 121)
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ)
گلو. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). حلق. (بحر الجواهر) ، خشکنای گلو. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
چنبری چنبره دار حلقه حلقه (زره) : باسش چون نسج عنکبوت کند روی جوشن خر پشته را و درع مزرد... (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزرد
تصویر مزرد
((مُ زَ رَّ))
حلقه حلقه (زره)
فرهنگ فارسی معین