جدول جو
جدول جو

معنی مزاوجت - جستجوی لغت در جدول جو

مزاوجت
با هم جفت و قرین شدن، زناشویی کردن
تصویری از مزاوجت
تصویر مزاوجت
فرهنگ فارسی عمید
مزاوجت
با هم جفت و قرین شدن
تصویری از مزاوجت
تصویر مزاوجت
فرهنگ لغت هوشیار
مزاوجت
((مُ وِ جَ))
زناشویی کردن
تصویری از مزاوجت
تصویر مزاوجت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مزاولت
تصویر مزاولت
اشتغال به کاری داشتن، ممارست در کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزاولت
تصویر مزاولت
رنج کشیدن در آن و اراده کاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مزاوجه و مزاوجت در فارسی: جفت گشت، زنا شویی جفت و قرینشدن زناشویی کردن جمع مزاوجات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مزاوجه، جفت گشت ها جفتگشتان زنا شویی ها جمع مزاوجه مزاوجه ها، اختلاط و امتزاج عناصر که باعث پدید آمدن موالید ثلاثه میباشد. این امتزاج را مزاوجات اربعه هم نامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزاولت
تصویر مزاولت
((مُ وِ لَ))
به کاری اشتغال ورزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مساوات
تصویر مساوات
برابری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
پایداری، ایستادگی، ایستاده گری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزاحمت
تصویر مزاحمت
دست و پا گیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مساوات
تصویر مساوات
با هم برابر بودن، برابری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ممازجت
تصویر ممازجت
بالیدن، نازیدن، مخالطت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناوات
تصویر مناوات
با هم دشمنی کردن و فخر نمودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاونت
تصویر معاونت
به یکدیگر کمک کردن، یاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاوزت
تصویر مجاوزت
از جایی گذشتن، از گناه کسی در گذشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساورت
تصویر مساورت
بر یکدیگر جستن، با یکدیگر جست و خیز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزاحمت
تصویر مزاحمت
تنگ گرفتن بر کسی، اذیت کردن، انبوهی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراوغت
تصویر مراوغت
کشتی گرفتن باهم، درصدد فریب و خدعه برآمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکاوحت
تصویر مکاوحت
با هم جنگ وستیز کردن، یکدیگر را دشنام دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مداومت
تصویر مداومت
پیوسته در کاری بودن، دوام دادن، ادامه دادن، پایداری و ثبات در کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاولت
تصویر محاولت
حیله کردن برای دست یافتن به چیزی، قصد کردن، تیز نگریستن به سوی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطاوعت
تصویر مطاوعت
اطاعت کردن، فرمان برداری، موافقت کردن در امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناولت
تصویر مناولت
عطا کردن، بخشش کردن، چیزی به یکدیگر دادن و گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطاولت
تصویر مطاولت
کاری را طول دادن و عقب انداختن، طول دادن در کاری، کار را به امروز و فردا افکندن، با کسی نبرد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
ایستادگی کردن، با کسی در امری برابری کردن، ضدیت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متزاوج
تصویر متزاوج
متشابه
فرهنگ لغت هوشیار
با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاوزت
تصویر مجاوزت
از جایی گذشتن، عقب انداختن کسی را و گذشتن از وی
فرهنگ لغت هوشیار
مجاور بودن همسایه بودن در جوار کسی بودن، در مکانی مقدس اقامت گزیدن: و بترخیص حضرت نادری مجاورت آستان عرش بنیان را اختیار و در آن اوان در آنجا می بود، همسایگی، نزدیکی: ... آتش اندر نیستانی افتد هر چه خشک باشد بسوزد و از جهت مجاورت خشک بسیار تر نیز بسوزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاوبت
تصویر مجاوبت
یکدیگر را جواب دادن پاسخ دادن بپرسشهای همدیگر جمع مجاوبات
فرهنگ لغت هوشیار
حیله کردن برای رسیدن بمقصود، آهنگ کردن قصد کردن، چشم انداختن بچیزی تیز نگریستن، حیله گری، قصد، تیزنگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاورت
تصویر محاورت
محاوره: مرد از محاورت او بجان رنجیدی و از مجاورت او چاره ندیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مداولت
تصویر مداولت
دور زدن، انقلاب زمانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مداوات
تصویر مداوات
درمان کردن علاج کردن، علاج معالجه
فرهنگ لغت هوشیار