- مریضی
- بیماری
معنی مریضی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پسندیده، خوب و مرغوب، برگزیده، پسندکرده شده
خشنود، برگزیده، لقب حضرت علی (ع)
مریضه در فارسی مونث مریض: بیمار: زن مونث مریض زن بیمار
بهرامی منسوب به مریخ
بیمار
چیزی که مورد پسند و خشنودی واقع شده باشد، پسندیده
خوش و پسندیده
بیمار، رنجور، نا تندرست، نالان، معلول
بیمار، ناخوش
Pathological
patológico
pathologisch
patologiczny
патологический
патологічний
pathologisch
patológico
pathologique
patologico
रोगजन्य
patologis
patolojik
병리학적인
פָּתוֹלוֹגִי
ya ugonjwa
ทางพยาธิวิทยา
রোগগত