جدول جو
جدول جو

معنی مریره - جستجوی لغت در جدول جو

مریره
(مَ رَ)
تاه رسن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، رسن سخت تافته و یا رسن دراز باریک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ارجمندی نفس. (منتهی الارب). عزت نفس. (اقرب الموارد) ، چیرگی. (منتهی الارب) ، آهنگ و عزیمت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، مرائر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مریره
(مِرْ ری رَ)
عزیمت و آهنگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جریره
تصویر جریره
(دخترانه)
نام دختر پیران ویسه که همسر سیاوش شد، از شخصیتهای شاهنامه، مادر فرود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهیره
تصویر مهیره
(دخترانه)
زن کدبانو، زن اصیل زاده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از منیره
تصویر منیره
(دخترانه)
مؤنث منیر، آنچه از خود نور داشته باشد، درخشان، تابان، روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جریره
تصویر جریره
گناه، بزه، جنایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حریره
تصویر حریره
غذایی که از آب، نشاسته، شکر و مغز بادام برای افراد مریض تهیه می شود، قطعۀ حریر، جامۀ ابریشمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذریره
تصویر ذریره
داروی خشک، داروی پاشیدنی، نوعی از بوی خوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شریره
تصویر شریره
شریر، بدکار، صاحب شرّ، شرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهیره
تصویر مهیره
گران کابین (زن)، کدبانو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سریره
تصویر سریره
راز، پاکدل
فرهنگ لغت هوشیار
کار فرمان فر سالار مدیره در فارسی مونث مدیر: راینیتار سالار راستار مونث مدیر. یا هیات (هیئت مدیره)، هیاتی که شرکت بانک: جمعیت یا موسسه ای را اداره کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هریره
تصویر هریره
ناپسندی بچه گربه، گل آذین نگینی
فرهنگ لغت هوشیار
مهیره در فارسی: خدیش کد بانو، خانمان بانو گران کابین زن کد بانو، زن اصل زاده گران کابین: (مهیره ایام که از مهرم بجان می نهاد: رات و خط شیب فی عذاری فصدت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغیره
تصویر مغیره
مونث مغیر، جمع مغیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضیره
تصویر مضیره
آش شیر ترش
فرهنگ لغت هوشیار
مطیره در فارسی پرنده نگار جامه جامه ای از برد: گر تو نایستی ز پی میسره امیر ترسم که پر ز گرد بماندش مطیره. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
شیر با خوراکی است از آرد و شیر و روغن که برای بیمار پزند قطعه حریر، حلوایی رقیق از آرد برنج و مغز بادام و شکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مریضه
تصویر مریضه
مریضه در فارسی مونث مریض: بیمار: زن مونث مریض زن بیمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشیره
تصویر مشیره
مونث مشیر و انگشت نمار نمار انگشت (سبابه)
فرهنگ لغت هوشیار
مراره و مرارت در فارسی زهره گاه ویشگاه (کیسه صفرا) زهره، تلخی، تلخکامی
فرهنگ لغت هوشیار
گاو شد کار شد کار یا شتکار زمینی را گویند که برای تخم کاشتن شیار کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
داروی خشک ذرور، نوعی بوی خوش عطر ذرور، گل شیپوری ایتالیایی. پر گنه آمیزه ای از بوهای خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قریره
تصویر قریره
قریردرفارسی چشم خنک چشم سرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریره
تصویر غریره
مونث غریر بنگرید به غریر گور کن از جانوران مونث غریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضریره
تصویر ضریره
مونث ضریر: نابینا زن، بیمار زن مونث ضریر زن نابینا، جمع ضرایر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زریره
تصویر زریره
واحد زریر یکدانه زریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جریره
تصویر جریره
گناه بزه گناه بزه جنایت، جمع جرائر (جرایر)
فرهنگ لغت هوشیار
مادر اندر زن پدر: چو آمد کوس سلطانی چه باشد کاس شیطانی ک چو آمد مادر مشفق چه باشد مهر ماریره ک (مولوی انجمن آنند) توضیح در دیوان کبیر مصحح آقای فروزانفر نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جریره
تصویر جریره
((جَ رِ))
گناه، جنایت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حریره
تصویر حریره
((حَ رِ))
قطعه حریر، خوراکی رقیق از آرد برنج، شکر و مغز بادام، معمولاً برای کودکان شیرخوار و بیماران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذریره
تصویر ذریره
((ذَ رَ یا رِ))
داروی خشک، ذرور، نوعی بوی خوش، عطر، گل شیپوری ایتالیایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماریره
تصویر ماریره
((رِ))
نامادری، مادندر، مادر اندر، مایندر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطیره
تصویر مطیره
((مَ طِ رِ))
نوعی چادر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهیره
تصویر مهیره
((مَ رَ یا رِ))
زن، کدبانو، زن اصل زاده گران کابین
فرهنگ فارسی معین